نگاهی کوتاه به:فعالیتهای ده ساله مدرسه عالی علوم اقصادی واجتماعی بابلسر(بخش نخست)

نگاهی کوتاه به:

 تاریخچه فعالیتهای ده ساله مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی

 ( بابلسر )

                      دیباچه

                 این نوشته بخشی ازمشاهدات وتجربیات وپژوهشهای من درمدت خدمت دردانشکده علوم انسانی واجتماعی وپس ازآن است که پیش ازانقلاب اسلامی وتامدتی پس ازآن مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی نامیده ومعمولاًنام شهرمحل استقرارآن هم درانتهای نام مؤسسه آورده می­شدوازنهادهای آموزش عالی پرسروصدای ایران بود.چهارده سال پیش[۱]وپس ازبسته شدن مدرسه عالی نوشته شدکه تاکنون امکان چاپ آن بوجودنیامده بودوپیش ازانتشارکمی اصلاحات وکاهش وافزایش درآن شده است.[۲]

              درحال حاضرتاریخچه‌ ای که دانشجویان واستادان وکارکنان تازه کاردانشکده ودانشگاه بتوانندباخواندن آن یک برداشت واستنباط درست وبسنده ازگذشته دانشکده ­ای که درآن درس می­ خوانندویاکارمی­کنندبدست آورند،وجودندارد.برای سایرافرادی که علاقمندبه دانستن بخشی ازتاریخ معاصرکشورخودهستندنیزهمینطوراست.درحالیکه تاریخچه این دانشکده ومسایل گوناگونی که درآن مطرح شده است برای هرکس که بخواهدبدانددرسالهای ابتدای انقلاب دردانشگاهای ایران چه گذشت مسایل وماجراهای زیادی داردوبه پیشرفت کارآنهاوبه افزایش آگاهی آنان کمک خواهدکرد.وبطورکلی این دانشکده وفعالیتهای آن فراموش شده درحالیکه درزمان خودمهمترین نهادآموزش عالی استان مازندران بوده است.

               این نوشته هم گرچه کوتاه است ولی جامع ومستندمی­باشدوبویژه ازنظراطلاعاتی که درباره فعالیتهای سال نخست پس ازپیروزی انقلاب اسلامی دراین دانشکده می­ دهدبرای همه بسیارآموزنده وگویامی باشدودرجای دیگری نمی ­توان یافت.بویژه این دانشکده پس ازانقلاب درایران تنهادانشکده ­ای بودکه بوسیله مسئولین چپ ودرجهت منافع سیاسی آنهااداره می­شدوازاین جهت درکشورماوضعی ویژه داشت.دراین نوشته تنهاازخاطرات استفاده نشده آنطورکه بعضی­هاگمان می­کنند،بلکه ازمدارک فراوان که بخشی ازآن پیوست تاریخچه می­باشداستفاده شده است وکسانی که به کارتألیف می­پردازند،می ­دانندتهیه یک نوشته وتاریخچه ازاطلاعات دست اول وخام تاچه اندازه مشکل ونیازمندبردباری وصرف وقت ودقت وکاراست.

               درمدت ۴۰سال فعالیت دانشکده علوم انسانی واجتماعی دودوره متمایزوجوددارد:

        ۱–ازآغازفعالیت دربهمن ماه سال ۱۳۴۹تاتابستان ۱۳۵۹که دراین سال درهای آن بسته شدومدتی وضع آن نامعلوم بودولی بعداًاجازه فعالیت گرفت.این دوره ده سال طول کشیدومتن تاریخچه مربوط به این دوره است.

        ۲- دوره دوم که ازتابستان ۱۳۵۹ آغازشده است وتاکنون ادامه دارد.

         اینجانب بااین اعتقادکه تاریخ یک ملت ازبهم پیوستن اسنادونوشته­ های بسیاربوجودمی­ آیدوتجربیات یک دوره ویک نهادنبایدفراموش شودزیرا،سرمایه معنوی ملت ایران است ونیزهرنوشته ای که بتوان ازآن چیزی دانست بکارمی ­آید،این تاریخچه کوتاه رانوشته­ ام.

          اگربپذیریم که تاریخ یک ملت حافظه آن ملت است ونمی توان هم نپذیرفت دراین صورت،وجوداین گونه تاریخچه ­هاکه اوضاع گوشه ­ای ازدانشگاه ­های ماراپیش وپس ازانقلاب اسلامی ملت کهن ایران نشان می­دهدضروری می­ باشد.ملت­ هایی که تجربیات ودانش بدست آورده رادرهرنسل بصورت نوشتاری درآوردند،توانستندتمدن بوجودآورند.زیرادانش وتجربه هرنسل به دانش وتجربه نسل­های گذشته افزوده شده است.ولی ملت­هایی که فرهنگ نوشتاری نداشتندوفرهنگ آنان شفاهی بوده است،مانندآفریقایی­های سیاه پوست،نتوانستنددارای تمدن پیشرفته شوند.ازاینجاست که پیامبراسلام فرمود:دانش رابانوشتن به بندکشید.

         نکته­ ای هم که بایدیادآوری نمایم این است کوشیده ام تادرباره مسائل وگروه­ هاوافرادمنصفانه برخوردواظهارنظرنمایم.زیراشرط درست دیدن ودرست گفتن حقایق داشتن انصاف وواقع بینی است ونبایدوقایع ومسائل راتحریف کردوخواننده رافریب داد.حال تاچه اندازه در این هدف موفق بوده­ ام،خوانندگا ن آگاه وبی­طرف می­توانندنظردهند.

       نکته دیگراینکه دربعضی ازجایهابجای مدرسه عالی، دانشکده به کاربرده شده است که برای جلوگیری ازتکرارنامی است که همیشه بکارمی­رفت وعنوان رسمی آن درتمام این مدت مدرسه عالی بوده است.

      بازهم نکته ­ای دیگررابایدیادآوری نمایم وآن این است که ازسال ۷۵ که آماده چاپ وانتشاربودوتاکنون عده زیادی درسخنرانی هاوتحقیقات خودازمطالب واطلاعات آن بعنوان مرجع استفاده کرده­ اندبدون آنکه ازمرجع نوشته یاگفته خودنام ببرندوالبته این کاری غیراخلاقی وزشت است.

     لازم میدانم ازدکتر ابوالقاسم اسماعیل پوراستادپیشین دانشگاه مازندران واستادکنونی دانشگاه تهران که راهنمایی های گرانبهایی برای افزودن اسنادکرده اند، سپاسگزاری نمایم. 

       نیزکسانیکه اسنادومدارک مربوط به این دانشکده رادراختیاردارندمیتوانندبرای اینجانب بفرستند.

                تاریخچه

           مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی بابلسردرسال ۱۳۴۹درمحل هتل سابق بابلسربنیادنهاده شدودربهمن ماه همین سال آغازبه کارکرد.ساختمان این هتل درزمان رضاشاه وبه دستوراوبابودجه ای ازخزانه کشورزیرنظرمهندسان آلمانی ساخته شد.سپس درزمان حکومت پسرش محمدرضاچنانکه آیین این خاندان بودجزءاموال بنیادپهلوی گردید.معماری آن به سبک معماری آلمانی پیش ازجنگ جهانی دوم می ­باشد.

         درسال ۱۳۴۹که دکترعبدالرضاعدل طباطبائی امتیازمدرسه عالی راگرفت،ساختمان یادشده بازمین­های اطراف وتأسیسات وابسته بدان دراختیاراوقرارگرفت.آنگاه درسال بعد(۱۳۵۰) به مبلغ چهل میلیون ریال به وی فروخته شد.[۳] آرم آن نیزتوسط دکترعدل ازمیان یک مجموعه آرم باستانی که پرندگانی رادرحال پروازنشان می دهدگرفته شده است.[۴]

        درنخستین نیمسال فعالیت که ازبهمن ماه ۴۹ آغازشد،۳۰۰دانشجوودرنیمسال بعدی یعنی ترم پاییزی سال ۱۳۵۰، ۶۰۰ دانشجوپذیرفته شدندواستادانی تمام وقت ونیمه وقت مشغول تدریس شده بودندکه بیشترآنان ازتحصیلات وسوادبالایی برخوردار بوده اند.بدین ترتیب مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی به علت مدیریت آموزشی خوب پس ازچندسال بصورت یکی ازمدارس عالی مهم ایران درآمد.درتمام مدتی که دکترعدل طباطبایی دررأس مدرسه عالی بود،ازکادرآموزشی خوبی برخورداربوده است. ازاستادان آن موقع می­ توان ازافرادی چون:دکترجمال الدین عصاراستادریاضیات،دکترمحمودمنتظرظهوراستاداقتصاد،دکترعلی بهواداستادبرنامه ریزی،دکترضیاء الدین مجیرشیبانی استادبیمه،دکترمصطفی رفیع استادتأمین اجتماعی،دکترمحمدحسین علی آبادی استادحقوق،وپرویزتاجداری استادآماررانام برد.علاوه برآنان استادان مجرب وکارآزموده دیگری هم دراین مرکزآموزشی تدریس می­ کرده­ ندکه استادهمیشگی نبودند.

دکتر محمد حسین علی آبادی

         یکی ازاستادان برجسته ونمایان دراین دوره دکترمحمدحسین علی آبادی معاون پارلمانی دوره دکترمحمدمصدق بودکه پس ازسقوط وی مدت دوسال رادرزندان گذراند.دکترعلی آبادی به نکته سنجی ونقددرتدریس وسختگیری درامتحان ودقت درتصحیح برگه امتحانی معروف بود.تامطمئن نمی شدکه دانشجودرس رافهمیده است به اونمره قبولی نمی داد.ولودرورقه همه جواب هاراطبق پلی کپی یاکتاب نوشته بود.اگرمتوجه می شددانشجودرورقه همه مطالب رانوشته ولی طوطی واریادگرفته ونفهمیده است به اونمره ردی می داد.نمره اوپس ازاعلان لیست نمرات سبب شگفتی بسیاری ازدانشجویان می شدوبسیاری ازآنان ازوی خاطرات تلخی دارند.زیرا،گمان می کردندنمره قبولی خواهندگرفت،امادرلیست اعلام شده افتاده بودند.            دکترعلی آبادی دکترای دولتی ازفرانسه داشت ودرسهای حقوقی می دادولی گاهی درسهای اقتصادی راهم چون”تاریخ عقایداقتصادی” تدریس می کردکه بنابرگفته دانشجویانی که درآن درس هاشاگرداوبودندبرآن درسهاهم احاطه داشت درجوانی شعر هم می گفت.شعر های دوره جوانی وی که چیزی بین شعرنووکهن بودنشان میدهد گوینده وشاعرازژرفای اندیشه وسوادخوب ولطافت فکری ونکته بینی برخورداراست.شعرهای وی کمی پیچیده هم بودوخواننده برای فهم معنای آن بایددقت بکارمی برد.تالیف هم داشته است.یکی ازتالیفات وی کتابی شامل ایراداهای قانون اساسی مشروطه بودکه پیش ازانقلاب قصدچاپ آن راداشت ولی تاکنون عملی نشده است.همزمان باتدریس درمدرسه عالی بابلسر،درزمینه واژه هاوزبان مازندرانی هم تحقیق ویادداشت می کرد،ولی آشکارنیست آن جستجوبه کجارسیده است.برای این کارباچندنفربه یک روستامی رفت وبامردپیری گفتگووپرسش داشت.رویهم رفته انگیزه بسنده برای چاپ پژوهشهای خودراکه همراه باانتقادونکته بینی ونوآوری بودنداشت.دکترعلی آبادی نمره بده نبودومی گفت:من نمی توانم مدیون جوانان وطنم شوم”.یک بارکه خشم وکینه رادرچشم دانشجویان معترض خوانده بودگفت:مراازاینجا(طبقه دوم)به پائین پرتاب کنید.درنمره ندادن اوهم اگردقت کنیم می بینیم ندادن نمره به دانشجویانی که درس اوراخوب ازبرکرده ولی نفهمیده بودند،لجاجت وسختگیری بیجانبوده بلکه ازروی واقع بینی واحساس مسئولیت ودلسوزی بوده است.زیراآن دانش،دانش فهمیده شده وخلاق است که به دردداشجودرزندگیش وبه دردجامعه اش می خوردوحفظ شده هابه دردمدرک گرفتن ونان درآوردن واشغال کردن یک پست وپزدادن خواهدخورد.درآن زمان هنوزواقعه قتل دکتر صفدری استادحقوق دانشگاه تهران بوسیله یکی ازشاگردانش فراموش نشده بود.واحتمال تکرارآن قتل بوسیله دانشجوی دیگری وجودداشت.بااین حال دکترعلی آبادی زیربارنمی رفت.قاتل دکترصفدری پس ازکشتن وفرارکردن ورفتن به عراق وبرگشتن به ایران وبازهم پنهان کردن خود،توسط پلیس دستگیرشدوخودرابه دیوانگی زد.مثلا در بازجویی می نوشت:کفش سیاه است.اماسرانجام اوبه اعدام نرسید.زیرابااستفاده ازسیستم فرانسوی که خودنیزدرآن کشورتحصیل کرده بودبه آن دانشجوفشارواردآورده بود.

       واقعه دیگری نیزدرمدرسه عالی علوم اقتصادی اجتماعی اتفاق افتاد.امابه آن حدنرسیدوآن این بودکه استادی بادانشجویی چپ افتادوبه اونمره نمی داد.دانشجوروزی درحیاط دانشکده جلوی مدرسه عالی ،جلوی استادراگرفت وازاوخواست به اونمره قبولی بدهد.ولی استادگفت همان نمره رامی گذارم توی …مادرت .دانشجوکنترل خودراازدست دادواستادراموردضرب وشتم ولگدقرارداد.شکایت استادنیزبجایی نرسید..

          البته دکترعلی آبادی درکنارسختگیریهای خودازدانش بالایی هم برخورداربودودرتدریس،موشکافی وهوش ودقت نشان می داد.درعین حال آرام وازته دل وبااستدلال صحبت می کرد.بااین ترتیب شنونده متوجه می شدکه به درست بودن نظریات خوداطمینان دارد.گاهی مطالب وانتقادات خودرابصورت پرسش مطرح می کردوخودجواب آن رامی داد.ماننداستادانی نبودکه برای بالابردن ساختگی وجهه خوددرامتحان پرسشهای سخت می دادندولی ازنظردارایی علمی وعرضه دانش به دانشجویان خودکم بضاعت بودند.کسی هم جرات نداشت درکلاس اوحرف بزندیامتلک بگویدولی خودش گاهی به دانشجویان متلک می گفت.

       دکترابوالقاسم دبیریان تهرانی پس ازآغازبکاردکترمستقیم معاون آموزشی وی شد.وی پژوهشگروباهوش ومدیربودودرصورتی که گروههای مخالف اختلال بوجودنمی آوردندوسرنوشت دیگری برای دانشگاه رقم نمی خوردمی توانست خدمات زیادی به دانشگاه مازندران بکند.ولی همزمان بامخالفت انجمن اسلامی و شخص تفرش با اوکه وی راازمعاونت آموزشی برداشته بود،جوجدیدی بوجود آمدوبه اصطلاح جبهه تازه ای علیه دکتررضامستقیم گشوده شد..واو که مردی مدیروباتدبیربودخواه ناخواه دراین درگیریهاواردشدوازدکتررضامستقیم پیروی می کردپس ازاستعفای دکترمستقیم اوهم رفت ودانشگاه مازندران  یکی ازمدیران شایسته خودراکه می توانست سالهابه دانشگاه خدمت ودریشرفت آن کمک کند ازدست داد. 

            دکترمحمودمنتظرظهوردارای دکترای دولتی ازفرانسه،درسالهایی که درمدرسه عالی تدریس می کرد،دراصل استاداقتصاددردانشگاه تهران بودوبرای تدریس درسهایی چون اقتصادخردوکلان وسیاست اقتصادی به مدرسه عالی می آمد.مهمترین کتاب اوهم کتاب «اقتصادخردوکلان »بودکه درایران کتاب درسی معروفی بوده است.

          دکترعلی بهواددکترای دولتی ازفرانسه داشت.برنامه ریزی درس می داد.دانشجویانی که درکلاسهای پرجمعیت اوشرکت می کردند،امیدواربودندهم درس رایادبگیرندوهم نمره بیاورند.بنابراین دردرسی که می دادورزیدگی داشت وبرآن درس بقول سعید نفیسی محیط بود.

         ازچهره های جالب توجه درمیان هیئت علمی که تادوره ریاست دکترنوائی هم تدریس می کرد،دکترعلی نقی مهرکاردارای دکترای دولتی اقتصادازفرانسه بود.ولی برخلاف تمام استادانی که ازفرانسه دکترای دولتی داشتندوازدانش خوبی برخورداربودند،فردی کم سوادبوده است.

          درمصاحبه ای که خبرنگارصفحه”چهره های آشنا”روزنامه کیهان یااطلاعات مربوط به زمانی که مدیرکل بازرگانی خارجی کشوربود،باوی کرده بودگفت:پس ازگرفتن لیسانس به فرانسه رفتم ودرمدت چهارسال توانستم دکترای دولتی بگیرم واین سبب شگفتی همه شد!ولی واقعیت این است که اگرکسی به مدارک تحصیلی وی نگاه می کردمتوجه می شدکه اوپس ازگرفتن لیسانس در۲۲ سالگی ورفتن به فرانسه،۱۷سال به درازاکشیدتادکترای خودرادر۳۹ سالگی بگیرد.وچون بویژه درسالهای نخستین تدریس درمدرسه عالی بی دریغ نمره می داد،ازاین جهت دانشجویان به اولقب“عمومهرکار” داده بودند.غیرازکم دانشی یکی دیگرازویژگی های شخصیتی اوهم این بودکه مردی ”دله”بود.وهمین ویژگی اخلاقی سبب اخراج وی درسالهای بعدتوسط دکترعبدالحسین نوایی شد.دانشجویان دراعتصابهاوتظاهرات خودگاهی علیه اوهم شعارمی دادند.

        یکی ازاستادان دانشکده که درسهای علوم اداری وسازمانهای بین المللی میدادوازاطلاعات خوبی هم برخوردارنبودمحسن کرباسی بوده است.وی فوق لیسانس داشت ورپیس اداره طرح وبرنامه هم بودودرعین حال رپیس حزب رستاخیزبابلسرنیزبود.او معاون اداری مالی نیزبوده است و یکی  ازافرادناراضی تراش درمدرسه عالی  بود.

         دکترضیاءالدین مجیرشیبانی اصول بیمه درس می داد.درکلاس درس خودحین تدریس جوک هم می گفت وازاین نظرمعروف بود.ازدانش خوبی هم برخورداربوده است.

        دکتربهمن کیانی استاداقتصاددانشگاه تهران هم برای تدریس به بابلسرمی آمدوبانکداری درس میداد.وی مدتی ازدوره تدریس خودراباپای شکسته وباچوب زیربغل گذراندوباهمین وضع به کلاس می رفت.

        مصطفی رفیع تامین اجتماعی درس می داد.تدریس اوهمراه باگفتگوواظهارنظربود.نظردانشجویان راهم می خواست وبه گفتگو های سرکلاس اهمیت ودرامتحان نمره می داد.رفیع دوست داشت به گفته یکی ازدانشجویان همه اورایک فرددانشمند بشناسند.بعدهابه سوئیس رفت ودکتراگرفت وبرگشت.ولی آب اوبادکترفاروقی به یک جونمی رفت.رفیع زبان داربودوفاروقی نمی توانست جواب های اوراتحمل کند.ازاین جهت طی نامه ای برای اونوشت بااستعفای شماموافقت می شود.درصورتی که اصلا استعفاء نداده بود.این یکی ازروشهای فاروقی برای اخراج استادانی بودکه زیربارحرفهای اونمی رفتند .۵

       به این ترتیب مورخی که ازتاریخ پندنگیردواستبدادپیشه کند،بدتراززمامداری است که ازتاریخ پندنگرفته وباشیوه استبدادبخواهدبه مدیریت ورهبری بپردازدودکترعباس فاروقی این نکته رادرنظرنگرفت وخودودانشکده ای راباداشتن تجربیات زیادبه سقوط کشاندکه پس ازانقاب سبب پسرفت وکشمکش برای مدرسه عالی شد.

            پرویزتاجداری آمارتدریس می کرد.وی بعداازیکی ازدانشگاههای آمریکادکتراگرفت وبه پژوهشهای علمی پرداخت وآثارزیادی بوجودآورد.

          دکترمحسن هشترودی ریاضیدان معروف هم درمدرسه عالی ظاهراجزء هیئت علمی بود.ولی اورادراصل برای «تبرک» آورده بودند.درکلاس درس «منبر»می رفت.ازجمله اینکه:شماجوانهابایدازروی جنازه ماپیروپاتال هابگذرید!هنگامی که یکی ازکارگران دراتاقش اورادیدکه سجاده ای پهن کرده ومشغول به عبادت است دچارشگفتی شد.درواقع دکتر محسن هشترودی ازراه محاسبات ریاضی به خدارسیده بودوباین جهت خداراپرستش می کرد.

         انگلیسی رااستادی درس می دادکه دراین رشته واردبود.ومدتی هم درانگلستان زندگی وتحصیل کرده بود.دکترحسین رفعتی افشارکه عده ای می گفتنتنها معادل دکترا دارد،صدایی گرفته وخشن داشت وزن انگلیسی خودرارهاکرده ودرایران تنهازندگی می کرد،باسن بالا.پیش ازآمدن به مدرسه عالی استاددانشگاه تهران بودودردربارهم درس داده بود.بنابراین درآنجا هم پشتیبان داشت.کوهنوردخوبی بودوبرای مدتی رئیس سازمان کوهنوردی ایران بوده است.وبه فراماسون بودن هم معروف بود.درانگلستان دریک مجلس هنگام رقص بایک خانم یواش یواش دستهایش پایین آمد،بدون اینکه ازپیش ازآن خانم که بااومیرقصیدرضایت گرفته باشد.بنابراین یک چک به اوزد.

        خوددکترعبدالرضاعدل طباطبایی رئیس وبنیانگذارمدرسه عالی نیزتحصیلکرده فرانسه ودارای دکترای دولتی در اقتصادبودوگاهی تدریس نیزمی کرد.وی یک ردیف سه جلدی کتاب دراصول علم اقتصادداشت ومنتشرکرده بود.هنگامی که قرارشددکترعلی بهواداصول علم اقتصادرادرمدسه عالی تدریس کند،دکترعدل طباطبایی بدون گفتگوی ازپیش وجلب رضایت او دستوردادتاازروی کتابش کپی کنندوتادراختیاردانشجویان قرارگیرد.دکتربهوادپس ازاطلاع ازجریان پرسیدشماباچه کسی صحبت کردیدکه چنین کاری راانجام دادیدوسپس یک جزوه جامع در۶۰ صفحه تالیف کردوآن راتدریس نمود.

         دکتررفعتی افشار فراماسون بودبه این جهت پس ازپیروزی انقلاب اسلامی اوراازدانشگاه تهران اخراج کردندونامش هم درروزنامه درمیان نام هفتصدنفراستادان اخراجی آنجااعلام شد.اوکه پیش ازانقلاب سالهادرمدرسه عالی بابلسرتدریس کرده ومعاون آموزشی هم بودودرمیان هیئت علمی فردی شناخته شده بود،روزی ازتهران به دانشکده علوم اقتصادی و اجتماعی آمدویکراست به اتاق آموزش رفت که تعدادزیادی هیئت علمی درآنجا نشسته بودند.وبیشترآنهاهم چپ بودند.سلام کرد،ولی انگاراصلاکسی صدای اورانشنیده ویاوی رانشناخته است.حتابه طرف اونگاه هم نکردند.زیراپس ازانقلاب بودومنافع آنهاایجاب می کردکه چنین کنند.بنابراین هیچکس جواب سلام اورانداد.وضع راکه چنین دیدازاتاق بیرون رفت.به انگلیس سرزمین مادری فراماسونری رفت ودرآنجادرتنهایی وفقرزندگی کردتااینکه پس ازچندروزکه ازفوت اوگذشته بودجسدش رادراتاقش یافتند.چنین،مکتب برادری که یک عمربه آن خدمت کرده بوددرروزگارپیری وفقرودربه دری حاضرنشدبه اوکمک کند.

            دکترحسین رفعتی افشارمدت زیادی معاون آموزشی دانشکده واهل مدارا بود. روزی عزت اله اختیارمسئول امنیتی مدرسه عالی که قبلامامورکشتارگاه وازاقوام دکتر عباس فاروقی بود،وارداتاق استادان وبه حالت تعظیم دولاراست شد.دکتررفعتی افشارگفت این پدرسوخته اگرکاره ای شودپدرمردم رادرمی آورد.اختیارگفت چی گفتیدقربان؟رفعتی افشارگفت هیچ چی شوخی کردم.

           غیرازاوخانمی فنلاندی اصل هم به نام آلن ویو لاتوکلی که فوق لیسانس بوددرتدریس زبان انگلیسی شرکت داشت.

            چهره ای علمی که درسال ۵۴ ناگهان درمدرسه عالی درخشید،مهدی ملک بودکه بهمراه همسرش گیتاایروانلوکه هردوهم فوق لیسانس داشتندورشته تحصیلی آنهااقتصادبود،برای تدریس به مدرسه عالی آمدند.مهدی ملک بزودی بعنوان استادی توانادرتدریس درس رشدونوسانات اقتصادی درمیان استادان آنجابرای خودجابازکرد.دانشجویانی هم که به کلاس اومی رفتندوبرمی گشتند،ازدانش اووتدریسش تعریف می کردندومی گفتندپراست.تاآن زمان درس رشدونوسانات اقتصادی درمدرسه عالی استادنداشت ودانشجویان به علت آنکه آن درس نبودضعیف بودندودرآزمایش ورودی دانشگاههای دیگرکم می آوردندواین درس پاشنه آشیل آنهابودوبرای گذراندن درس یادشده درترم تابستانی به دانشگاه ملی می رفتند که دکترملاح استادمعروف آن درس بود.مهدی ملک نخستین استادآن درس مشکل درمدرسه عالی بود.وی درسالهای بعدبه انگلستان برگشت ودکتراگرفت.ولی بعلت مشکلی که برای اوبوجودآمده بود،به ایران برنگشت ودرکشوریادشده ماند.

          عده­ ای ازدانشجویانی که دراین مدت فارغ التحصیل شدند،دردانشگاه ­های داخل وخارج کشورپذیرفته شده وبه تحصیل ادامه دادند.معایبی هم دراین دوره وجودداشته است،مانندتشتّت دردستگاه اداری وپایین بودن سطح حقوق اکثریت کارکنان که بین آنان بااقلیت کوچک موردنظرتبعیض هم وجودداشت ونیزوجودیعضی ضعف­هاکه البته درتمام دانشگاه های کشوروجودداشته است وازطرف سران حکومت ندیده گرفته می­ شد.اماازنظرکادرآموزشی،هیچگاه مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی (بابلسر)درتمام دوره ­های فعالیت خودبه این حدازپیشرفت ونیرومندی نرسیده است.

         درمدت ریاست دکترعدل یعنی ازبهمن ماه ۴۹ تاآبانماه ۱۳۵۴ وضع اداری دانشکده متشتّت وپرازاختلاف ورقابت بین مسئولین اداری بوده است.به عبارت دیگرباهم نمی ساختند.

         مدرسه عالی به نوبت چندقائم مقام ومعاون آموزشی ولی تنهایک معاون اداری ومالی برای مدتی محدودداشت.

         نارضایتی دانشجویان زیادبودوبه دفعات بعلت فشارهایی که به آنان واردمی­شد،دست به اعتصاب زدندکه به بخشی ازهدف ­های خودهم رسیدند.

      گروه­ های آموزشی مشغول فعالیت بودندومعمولاً استادانی باسوادوباتجربه وتمام وقت دررأس این گروه­هاقرارداشتند.قسمت­ های آموزشی واداری شامل دبیرخانه،طرح وبرنامه،حسابداری وامورمالی،خدمات،امورعمومی (که وظایف مسئول آن شامل کارها ی حفاظت هم می­ شد)،اموردانشجویان وکتابخانه بود.

       گاه گاه ازسخنرانان ونویسندگان دعوت می ­شدتابرای دانشجویان سخنرانی کنند،ازجمله دکترمرتضی مطهری ومحمود دولت آباادی۶ دراین سلسله سخنرانی­هادرآنجاسخنرانی کردند.سخنرانی هاماشین نویسی می شدودراختیاردانشجویانی که درس مسایل روزداشتندقرارمی گرفت.

یک نمونه ازرساله هاو سخنرانی های درس «مسایل روز»

یک نمونه ازرساله هاو سخنرانی های درس «مسایل روز»

               تئاترمشغول فعالیت بوده است وتعدادی ازدانشجویان درنمایش ­هابازی می­کردند.گروه موسیقی هم درمجالس فعالیت داشت.درسال ۱۳۵۳باهمکاری سینمای آزادایران واداره فرهنگ وهنراستان مازندران بیست وسه حلقه فیلم ۸ میلیمتری بمدت پنج شب نمایش داده شد.          برای مواظبت وخبرچینی ازدانشجویان تعدادزیادی خبرچین وجودداشت که بموقع خبرهارابه مسئولین حفاظت مدرسه عالی ویارئیس آن می­ رساندند.چنانکه یکبارپس ازمدتی شعارنوشتن درنقاط مختلف دانشکده دانشجویان خبرچین توانستندآنهاراشناسایی ومعرفی کنندودرنتیجه عده ای دستگیرومدتی زندانی شده بودندکه بادادن تعهدتوانستنددوباره مشغول به تحصیل شوند.ویکبارهم بارساندن خبرکتک خوردن قریب الوقوع دکترعدل به فراراوکمک کردند.البته این امرمنجربه کتک خوردن چنددانشجوی خبرچین بوسیله دانشجویان مخالف درداخل دانشکده هم شد.

       ساعت کاراداری ازهشت صبح تادوازده وازدوتاشش بعدازظهربود.ولی درتابستانهاکه کاراداری کم بود.ساعت کار۸ تا ۱ بعدازظهربودوگاهی هم چندروزدرهفته تعطیل می ­شد .

          درنیمسال دوم سال تحصیلی ۵۴-۵۳ ،دراین مرکز ۱۷۱۲ دانشجومشغول به تحصیل بودندکه ازاین تعداد۵۴۴ نفردخترو ۱۱۶۸نفرپسربوده ­اند.دررشته اقتصاداجتماعی وحقوق کارتعداددختران نسبت به رشته های دیگرزیادتروگاهی دریک کلاس برپسران برتری داشت.

        غرورناشی ازدانشجوبودن درعده زیادی وجودداشته است وگاهی سبب اعمالی می­شدکه بادانش اندوزی وشئون دانشجوئی و انسانی مغایرت داشت.بعلت این غرورونیزبعضی ازکردارهای نادرست،مردم شهربه آسانی به دانشجویان مرداتاق اجاره نمی­دادند.

       صبحانه وناهاروشام داده می ­شد.بهای صبحانه درسه نوع از۱۰ تا ۲۰ ریا ل وناهار ۲۵ ریال بوده است.البته زیان آن رامی با یستی ازمحل ۴۱۰۰۰ ریال شهریه سالانه دانشجویان وکمک وزارت علوم وآموزش عالی جبران می ­کردند.                                                                  

       درسال ۱۳۵۳ که آموزش عالی رایگان شدتنهانسبت کوچکی ازدانشجویان همچنان شهریه می­پرداختندوبقیه ازآموزش رایگان استقبال کرده وتعهدآن راپذیرفتند.چنانکه درنیمسال دوم سال تحصیلی ۵۵-۱۳۵۴(دوترم پس ازآغازرایگان شدن آموزش عالی)ازتعدادکل۱۶۶۰ نفردانشجوی دختروپسرتنها۳۶ نفرشهریه می­پرداختندو۱۶۲۴ نفربقیه دربرابراستفاده ازآموزش رایگان تعهدخدمت داده بودند.واینان می­توانستنددرصورت داشتن شرایط،ازکمک هزینه ووام تحصیلی ومسکن استفاده کنند.درتابستان سالهای ۱۳۵۳و۱۳۵۴ دانشجویان رابه اردوهای عمران ملی فرستادندکه درسال ۱۳۵۵ هم تکرارشد.یکی ازهدفهای تشکیل این اردوآن بودکه جای ترم تابستانی راکه لغوشده بودپرکند.اردوی تابستانی هم تشکیل می­شدکه برای یک هفته دراردوگاه نخست وزیری درکناردریادختران وپسران شرکت کننده به تفریح واستراحت می­پرداختندکه نمایانگروضع آن موقع هم هست.تعدادسهمیه مدرسه عالی درتابستان سال۵۴ دراین اردو۲۰نفربودوازمیان متقاضیان بوسیله سرپرست مدرسه عالی انتخاب می­شدند.ولی دانشجویان شرکت کننده دراردوهای عمران ملی حقوق دریافت می­کردندوتغذیه شان هم به عهده اردوبود.

         یکبارمراسم شب شعربرگزارشدکه شعرای نوپردازمعاصردرآن شب شعرشرکت کردند.فعالیت­های ورزشی زیادبود.درورزشهای کشتی،وزنه برداری،فوتبال،والیبال،پینگ پنگ،شطرنج،بسکتبال،مشت زنی وکوهنوردی فعالیت می­شدودانشجویانی که دراین رشته­ هافعالیت داشتنددرمسابقات هم شرکت می­کردند.مدرسه عالی دارای سالن کشتی وزمین والیبال وبسکتبال وفوتبال بوده است.

         درسال ۱۳۵۱ قطعه زمینی به مساحت ۲۰ هکتاردرمنطقه باقرتنگه درخاورشهربابلسربرای بنای تاسیسات یک دانشگاه دراختیارمدرسه عالی قرارگرفت و۳۰ تن سیمان هم برای آغازکارها دادندکه بدنبال انحلال مدرسه عالی پس ازکتک خوردن دکترعبا س فاروقی پس گرفته شدوهمراه بادفتر مرکزی دراختیاردانشگاه رضاشاه کبیروقت قرارگرفت.بعداًدرزمین یادشده باافزودن زمین­های جدیدمجتمع دانشگاه مازندران ساخته شد.تعدای ازساختمان­های مدرسه عالی هم واقع دربخش خاوری محوطه ۵ هکتاری آن بازمین­هایی به وسعت حدود۲هکتارکه دریک طرف دیواری قرارداشت به تصرف دانشگاه یادشده درآمدوکلاًتمام تأسیسات وزمین­های فروخته شده به دکترعدل طباطبائی درمهرماه سال ۱۳۵۰،درتابستان ۱۳۵۵ برای دانشگاه رضاشاه کبیربه مبلغ ۸۵ میلیون ریال ازوی خریداری شد.دیواریادشده پس ازیکی ازاعتصابهای دانشجویان ساخته شده بودکه دانشجویان سیم خاردارموجودراکنده بودندوبعداًدرآن طرف دیواردرزمینی که وجودداشت،برای دانشگاه تازه بنیاد۱۰ دستگاه ساختمان ساختند.البته تبدیل مدرسه عالی باتربیت کارشناس ،به تربیت فرهیختگان تحصیلات تکمیلی باگرفتن پول،ازمقاصددکترعدل هم بودولی موفق به آن کارنشد.

           علت تصمیم به انتقال داشکده علوم اقتصادی واجتماعی به غرب شهربابلسرکه درآن هنگام درخارج ازشهرقرارداشت،این بودکه می توانستنداززمینهای زیادی که درآن سمت شهربصورت بیکاروجودداشت،برای ایجادیک دانشکده ودرصورت لزوم یک دانشگاه تازه بنیاداستفاده کنند.ونیزعلت مهم دیگری هم بودکه درصورت اعتصاب واعتراض دانشجویان بعلت آنکه سروصدای معترضین به خارج ازدانشکده منتقل نمی شد،ازاین جهت جمعیت زیادی که دردرون شهرزندگی میکردندتحریک نمی شدندورژیم صدمه نمی دید.درمحل جدید(باقرتنگه)ساکنین کمی زندگی می کردند.

          تنهایک باردرتابستان سال ۱۳۵۲ترم تابستانی برای همه دانشجویان گذاشته شدکه هردانشجو می­توانست حداکثرتا ۱۰ واحدانتخاب کند.ولی درتابستان­های دیگرتنهادانشجویانی که نزدیک به تمام کردن دوره کارشنا سی خودبودندواحددرسی می­گرفتند. چنانکه درترم تابستانی ۵۴ از۵۷۲ دانشجوثبت نام شدکه ۱۲۹نفرازآنهاپای لیسانس بودندو۴۴۳ نفرگزارش تحقیق وکارآموزی گرفتند.

         تاسال ۱۳۵۱ نمرات دانشجویان بصورت عددی بودوازآن سال بصورت حروفی درآمد۷] درکنارفعالیتهای تریاوسلف سرویس برای تأمین غذای دانشجویان،استادان هم دارای باشگاهی جداگانه واقع درباغ کشاورزی بابلسر بودندکه غذاواتاق خواب باقیمت مناسب دراختیارشان قرارمی­ گرفت.[۸] گاهی هم کاردانشجویی درادارات مختلف به دانشجویان داده می ­شدکه دربرابرآن مبلغ چندصدتومان درآمدنصیب هردانشجومی­گردید.بارایگان شدن آموزش که باری سنگین راازدوش خانواده ­های دانشجویان وخودآنهابرداشت،وام تحصیلی وکمک هزینه تحصیلی ووام مسکن وکمک هزینه مسکن جای کاردانشجویی راگرفت ولی بعداًدوباره کاردانشجویی هم به تعدادکمترازگذشته برقرارشد.خوابگاه وجودنداشت ودانشجویان ازجهت مسکن وهزینه اجاره خوابگاه درتنگنابودند.بویژه برای پسران که بعلت جونامناسبی که بوسیله تعدادی ازآنان درشهرایجادشده بودبسیارمشکل­ترازدختران موفق به اجاره کردن مسکن می شدند.

         درتابستان سال ۱۳۵۴فعالیتهایی برای وابسته کردن مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی بابلسربه وزارت آموزش وپرورش انجام گرفت که ازدیدکارکنان ودانشجویان دورنگه داشته شده بود.مطمئناًٌمهمترین علت این پنهانکاری ترس ازواکنش دانشجویان این دانشکده بودکه به اعتراض واعتصاب معروف شده بودند.گرچه برای انجام مقدمات این کارآمدورفت انجام می­گرفت ولی جلسات پنهانی بودوکسی اطلاع پیدانکرد.تااینکه دراواسط آبان ۱۳۵۴ روزنامه کیهان خبری راجع به وابسته شدن مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی باتمام کادرآموزشی واداری ودانشجویان به وزارت آموزش وپرورش چاپ کردکه ازمحتوای مطالب آن آشکارمی ­شددانشجویان بایدپس ازتمام کردن تحصیل دروزارت آموزش وپرورش بکاربپردازندوحال آنکه این تصمیم  مستلزم گرفتن تعهدهنگام نا م نویسی برای آن ترم بوده است.به هرحال ازصبح همان روزکه خبررادرروزنامه خواندند،پیش ازبصدادرآمدن زنگ ورودبه کلاسهای درس، اعتصاب راآغازکردندوشعارهای گوناگون دادندوپس ازچندروزچون مسولین وزارت علوم جوابی ندادند،شیشه­ هاراشکستندورفتندودانشکده بسته شد.ودکترعباس فاروقی که فردی مستبدبودازطرف دکتراحمدهوشنگ شریفی وزیروقت آموزش وپرورش ،بجای دکترعدل طباطبائی ریاست این مرکز رابه عهده گرفت.

          دکتر فاروقی برای اینکه براوضاع چیره شودترم رادرهمان نیمسال باوجودی که وقت کافی برای بازکردن دانشکده راداشت ادامه ندادوباامروزوفرداکردن ووقت گذرانی بقیه مدت ترم راسپری کردتااینکه درنیمسال دوم سال تحصیلی ۵۵-۱۳۵۴ کلاسهای درس گشوده شد.

           پس ازاینکه دکترفاروقی دررأس دانشکده قرارگرفت،دانشجویان بارفتن رئیس پیشین آرام ترشدند.ولی فاروقی مردی تندخو  بودوچنانکه درسخنرانی خویش درجلسۀ آشنایی بادانشجویان درآغازترم جدیدبالحنی توأم باشوخی وجدی گفت،چون کُـرداست وشنیده است که دانشجویان اینجاشلوغ هستندآمده است تاباآنهابجنگد،ابتدادانشجویان فعال وشناخته شده راجمع کردوآنهاراتهدیدنمود.سپس پنهانی به جمع آوری مدارک آنان وعکس برداری ازتجمع های دانشجویان درسلف سرویس ودرحین خوردن غذاکرد(دانشجویان عکاس رادنبال کردندولی اوفرارکرد).وبدرفتاری راادامه دادودرآخرین مرحله وپیش ازمضروب شدن ۱۴ نفرازدانشجویان رابدون آنکه گناهی داشته باشندوتنهابرای زهرچشم گرفتن ازبقیه برای مدّت یک ترم اخراج کرد.درحالیکه خودآگاه بودکه این کارسبب تحریک دیگران خواهد شدوالبته خود نیزنگران واکنش آنهابود.این تحریکات سبب شدعده ­ای درحدودسی چهل نفربانقشه قبلی درجلوی دراتاق کاراوجمع شده وخواستارلغوفوری اخراج آن عده شوندوچون نپذیرفت باوی گلاویزشدند.البته ضربه کاری دراثرپرتاب کپسول گازآتش نشانی که بوسیله یکی ازدانشجویان ازدیوارجداشده بودبرپشت او فرودآمدوبیهوش شد.بلافاصله ازساعت دو بعدازظهرهمانروزتبلیغات رادیووسپس دیگررسانه­ های گروهی علیه دانشجویان شروع شدوتاچندروزادامه داشت.ازآن تبلیغات شدیدآشکاربودکه رژیم واکنش شدیدنشان خواهدداد.همانطورهم شدوعده زیادی دستگیروروانه زندان­های ساواک شدند.۹]

                  غیرازفعالیتهایی که برای بازشدن مدرسه عالی انجام گرفت،خوددکترفاروقی هم یک نامه برای شاه نوشته بود،وشنیده شده که شاه ازطریق ساواک نامه ای توبیخ آمیزبرای قاروقی نوشته ودرموردفشاربه دانشجویان اوراتوبیخ وسرزنش کرده است.

                  برای اطلاع افراددانش دوست ودوستداراسنادومدارک علمی خوب است بگویم تاکنون بسیاری ازاسنادومدارک علمی مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی ونیزدانشکده همسایه آن تکمیلی شمال،درجندنوبت ازجمله بادستوردکترعباس فاروقی ویا درجریان انقلاب فرهنگی ونقل وانتقال دانشکده هاپراکنده ویاسوزانده  شد .

               چنانکه دکترفاروقی پس ازروی کارآمدن دستوردادآنچه ازپایان نامه هاوگزارش تحقیق های دانشجویان تازمان وی باقی مانده بود،بارنیسان وانت دانشکده کرده به آن طرف رودخانه شازده ویا بقول خودبابلسری هاشازده رودخانه که درآن هنگام هنوزمسکونی نشده بودبرده وآتش بزنند.درحالیکه درمیان آن رساله هانوشته های باارزشی هم بودوازباقی مانده آن دانشجویانی که مشغول گذراندن دوره فوق لیسانس دردانشگاههای کشوربودنداستفاده کردند.

              درزمان انقلاب فرهنگی هم بسیاری ازمدارک علمی و اداری دانشکده تکمیلی شمال ویادانشگاهی که قبلابه نام رضاشاه بوداز جمله بیش ترمدارک فعالیت چندساله این دانشگاه که ازهارواردنسخه برداری شده بودناپدیدشد.

           فاروقی درهمان جلسه آشنایی بادانشجویان ومعرفی اعضای هیئت علمی دلایلی برای ردتعهدبه آموزش وپرورش آورده بود ازجمله اینکه مخارج این امرزیاداست وبه سوددولت نیست.وازآن پس هم دیگرکسی ازتعهددانشجویان به آموزش وپرورش حرفی نزد واین گره که بایک هفته اعتصاب ودادن شعاروشکستن شیشه هابازنشده بودبه آسانی وبادست اوبازشد.

          دکترفاروقی پس ازآن حادثه(کتک خوردن)راه بدرفتاری وخشونت وآزارکارکنان ودانشجویان وحتااستادان رادرپیش گرفت.به دستوراودورمحوطه دانشکده راسیم خاردارکشیدند.پیش ازآن روی دیوارتوری داشت وآنهم برای جلوگیری ازفرارداشجویان پس ازشکستن واعتراضات ازآن راه بوده است.ولی پس ازکتک خوردن خفت باروی سیم خاردارهم افزوده شدومدرسه عالی علوم اقتصادی واجتمایی شبیه به یک پادگان ودارای استحکامات گردیدوخودنیزهمواره دومامورازشهربانی به همراه داشت.وی چون فردی دارای خصوصیات استبدادی بودنمی­توانست استادان آزاده وباسوادراکه حاضربه تحمل تحمیلات وی نبودندتحمل نمایدوکادرآموزشی خوب گذشته ازبین رفت.بیشتراستادان تحصیلکرده وآزاده رابااستادانی کم سوادومطیع جایگزین کردودرنتیجه کادرآموزشی ضعیف شدومحتوای جزوه های درسی هم همینطور.وخودازآن پس درحمایت محافظان قرارداشت که ازمأموران شهربانی بودندوحتادردرون دانشکده هم برای رفتن ازنقطه ­ای به نقطۀ دیگرهمراه بامحافظان حرکت می­کرد.وی همچنین پس ازکتک خوردن فردی اهانت گروخودکامه شده بودوازنمونه های رفتاروی باهیئت علمی چنانکه درجای دیگری هم اورده ام حکمی است که برای دکتر مصطفی رفیع نوشت ودرآن حکم نوشت بااستعفای شما موافقت میشودوحال آنکه وی اصلاًاستعفاء نداده بود.مانندآن نامه رابرای استادی به نام بیژن ساکت خوهم نوشت واورااخراج کردکه کپی نامه درمیان اسناددیده می شود.۱۰

               وباین ترتیب دکترعباس فاروقی که خودمورخ بوداین گفته آکتن مورخ انگلیسی رافراموش کردکه روزی گفته بود:«قدرت فساد می آوردوقدرت مطلق فسادمطلق.

 دکتر فاروقی و هیئت علمی وی.«تارنمای وارش»                     اعضای هیئت علمی واطرافیان دکترفاروقی ازراست:۱-محسن کرباسی(رییس دبیرخانه وعضوهیئت علمی ورئیس حزب رستاخیزشهربابلسر)۲-دکترعلینقی مهرکارکه درمیان دانشجویان معروف به”عمومهرکار”بود.۳-احمدعلی زاویه عضوهیئت علمی ۴-بهرامی کارمند۵-صادق بختیاری(رییس طرح وبرنامه واستاد)۶-دکترعبدالحسین نوایی معاون دانشکده۷-احمدگلبابایی استادریاضی۸-غلامحسین لاجوردی استادجامعه شناسی۹-دکترعسگرحقوقی نویسنده کتابهاورساله هایی درتطبییق اسلام وملیت ایرانی باایده ئولوژی شاهنشاهی واستادپاره وقت۱۰-دکترعباس فاروقی ۱۱-سیف زاده عضوهیپت علمی.۱۲-عزت اله اختیاررئیس امورعمومی ۱۳-مسعودلشگری عضوهیئت علمی.

6 نظر در “نگاهی کوتاه به:فعالیتهای ده ساله مدرسه عالی علوم اقصادی واجتماعی بابلسر(بخش نخست)

  1. من در دوره ۵۲ -۵۶ در بابلسر دانشجو بودم و بعد هم برای فوق لیسانس و دکترا به فرانسه رفتم و بعد از ۲۰ سال برگشتم. اکنون معاون بازاریابی سازمان توسعه تجارت در تهران هستم. مایلم بیشتر از دانشجویان این دوره در بخش اقتصاد بدانم که نام همه را فراموش کرده ام. اگر کسانی را می شناسید و اگر عکسی دارید برایم ارسال نمائید.
    با تشکر

    • آقای میر ابو طالب بدری
      سلام
      خوشحالم گه برگشته اید و خود و دانش خویش را در اختیار میهن گذاشته اید. اما ، نامهای کا مل دانشجویان آن دوره ( بین ۵۲تا ۵۶) در اختیار من نیست. ولی اگر
      باشد ، منتشر خواهم کرد. تنها تعدادی که با مدارک انظباتی در اختیار اینجانب بود،در درون تایخچه آورده شده است. لیست دانشجویان قبولی سال ۱۳۵۳
      نیز که نام من هم در میان آنها است داشتم و اگر پیداشود در همان تاریخچه چاپ و منتشر می کنم. اگر خود شما و یا دوستان و همکلاسی های تان توانستند
      عکس ویا مدرکی بفرستند،انتشار می دهم. متاسفانه اسناد و عکسهای مربوط به پیش از انقلاب اسلامی بسیار کم است و از این جهت در محرومیت بسر می بریم.

  2. از خاطرات آن دوره یافتن دوستان و همکلاسی های خوب بود.
    دیگر اینکه استاد صادق بختیاری که حسابداری اقتصاد ملی تدریس میکرد مشوق من بود لذا ادامه ی تحصیلات خود را در تهران و سپس انگلستان انجام دادم و با گرفتن مدرک دکترای اقتصاد سنجی سالها در دانشگاه فردوسی مشهد د کار کردم و سال گذشته بازنشسته شدم.

  3. با سلام
    متاسفانه به دلیل اساتید مارکسیست و بیسواد
    این دانشکده از دانشجویان سیاسی با کیفیت و باسواد و موثر برخوردار نبود و ضربات مهلکی هم به دانشکده و هم به نظام وارد شد.
    و بعد از انقلاب این فقر علمی دوچندان شد.

  4. سلام
    من بهمن ۱۳۵۳ در رشته اقتصاد پذیرفته شدم و طی ۷ ترم تحصیلی درسم را به پایان بردم و سپس در تهران و انگلستان ادامه تحصیل داده و دکترا گرفتم.
    و الان عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد هستم.
    از خاطرات خوب من در آن ۷ ترم پیدا کردن دوستان و همکلاسی های خوب بود که دوستی ما تا الان ادامه دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *