نامه ای ازیک دانشجوی معترض به اخراج

            این نامه درسال ۱۳۵۸ که دانشکده علوم اقتصادی و اجتماعی(بابلسر) دراختیارجریان های چپگرابودوشورای دانشجویی هم بیش تردراختیارهمان دانشجویان یعنی دانشجویان مجاهدخلق وچپ،مرکب ازشاخه های گوناگون کمونیستی بود،نوشته شده است.درآن زمان تب انقلابی گری بالابودو پیروان مکتب های گوناگون می کوشیدنددرانقلابیگری ازدیگران جلوبیافتندولوهمراه بامردم آزاری وبی دادگری باشد.وسبب انجام کارهاوتصمیم گیریهای ناحق می شدکه همراه باقدرت نمایی هم بود.اخراج این دانشجوی دردمند (چنانکه ازنامه او پیدا است)درحالی انجام گرفت که همسررییس دانشکده ازپیش ازپیروزی انقلاب عضو ساواک بودوتاپایان ماندن کمونیستهادرمدرسه عالی ماندوتدریس هم می کرد…

         نامه ویراستاری شده است ونام وامضای نویسنده رانیاورده ایم.

        ریاست محترم دانشکده علوم اقتصادی و اجتماعی بابلسر

    ۶/۱۲/۵۸

      استادمحترم

      درتاریخ بشرانسانهای بی گناهی که به ناحق وبی جهت تحقیر شده اند،کم نبوده اندومن نه نخستین کسی هستم که درنتیجه پیش داوری وسوءداوری به سختی پایمال شده ام ونه مسلماآخرین نفرخواهم بود.بلکه،تاجریان وسیردگرگونی جهان بدین ترتیب می گذردواحساسات انسانی خارج ازمنطق وخردودادگری عمل می کند،مانند آنچه که برایم اتفاق افتادکم نخواهد بود.

     درست است که شماومانندهای شماتوانسته اندغرورمرابشکنندوآن راجریحه دارولگدمال نماینداما،مهم این است که وجدانم شکسته شده نیست. می گویندمنصورحلاج رابردارکردندومشتی مردم بی کاره وبی عارونادان باسنگ به اومی زدندوزخمی اش می کردندو اوهمچنان می خندید . تااینکه عارفی گلی بسویش انداخت ووی شدیدادگرگون شدوگریست. ازحلاج پرسیدندآنهمه شکنجه وسرزنش وآزارراتحمل کردی .حال چگونه دربرابر پرتاب شاخه ای گل اینگونه اختیارازدست داده وبی تابانه گریه وزاری سرداده ای ؟

     گفت: آنان مردمی نادان بودندومن به نادانی آنان می خندیدم و ازعارفی که می داندومی فهمدودانسته و فهمیده عمل می کند، انتظارچنین عملی رانداشتم.

    استاد!

    دیگران بادستاویزاین کاغذپاره هرکاری که می خواستندکردندوهرچه که توانستندروان مراآزردند.مهم نبودولی هرگزازمقامهای دانشکده انتظارچنین رفتارغیرمعقول وخالی ازتحقیق رانداشتم.زیرا،برای ثبت نام که به دانشکده مراجعه کردم ازثبت ناممن خودداری کردندوبه استنادورقه ای که به عنوان یک برگ جرم به دیواردانشکده چسبانیده اند،مرا همکارساواک دانسته وکارت دانشجویی را ازمن گرفتند.

    آیادرصورتی که برخلاف آنچه که فکرمی کنیدثابت گردد،توانادرجبران کاری که انجام داده اید خواهیدبود؟آیاتوانایی آنرادارید که آب ریخته رابه جو ی بازگردانید.ونیزآیاهرگزبه این فکر کرده ایدکه من درتنظیم این ورق پاره دخالت وتاثیری نداشته ومقامهای خودکامه وکثیف ساواک خوداقدام به تنظیم آن نموده اندو پس ازمراجعه به من باجواب ردروبروشده وسالیان درازی بااذیت وآزارو شکنجه روانی بدنی آنهاساخته ودروحشت و همه گونه سلب آزادی زندگی کرده ام. اماهرگزبه خواری وبه خواست دورازانسانیت آنها تن نداده وخود فروشی نکرده ام.

     آیامی دانید که درسال ۱۳۵۵ به جرم اقدام علیه امنیت کشوربادانشجویان دیگرزندانی شده ودانشکده باگرفتن تعهدکتبی وتو بیخ مراپذیرفت که نامه وبرگ زندان شهربانی به پیوست تقدیم می شود .

   مگرممکن است که کسی باصطلاح افتخاراباتشکیلاتی همکاری نمایدوچندسال بعدبااقدام علیه آن تشکیلات شکنجه وزندانی شود.این جمع اضدادومحال ومغایریگدیگرنمی باشند؟مگردرپرونده دانشکده پس ازسال ۵۵ نمی بینیدکه من بعلت ابتلا(دروغیین)به بیماری و تنهابه این علت به دانشکده نیآمدم تاکمترموردتعقیب دژخیمان رژیم پهلوی باشم.آیااین پرسش برای شمامطرح نشده است که من ازسال ۵۳و ورودبه دانشکده تازمان انقلاب درسال ۵۷برای دانشجویااستادیاانسان آزاده دیگری گزارش داده ام ویاعمل خلاف اخلاقی مرتکب شده باشم یامزاحمتی دیگرفراهم کرده باشم؟

    اگرچنین چیزی باشدحاضرم بزودی به زندگیم خاتمه دهند.دردانشکده چه رفتارناپسندی ازمن سر زدکه درگذشته مقام های دانشکده نامه توبیخ آمیزی نوشته اندکه نظم رامختل نموده ای ودانشکده تکرارآن راتحمل نخواهدکردوبامن برابرآیین نامه انظباتی رفتارخواهد شد.

    جزاین است که مخالف سیستم حکومتی وهمکاری باآن بوده وبعلت آن موردپیگردقرارگرفته ام.ونیزدردومقاله تحت عنوان ( ولگردی درحقوق ایران) موضوع گزارش کلیات حقوق و( گزارش کارآموزی ) که درتابستان ۱۳۵۷ تهیه شده ،آشکارانظرانتقادآمیزخودرا بیان داشته ام وگواه صادقی ازبرداشتهای من نسبت به جامعه پیش ازانقلاب ایران بوده است.

    ازآن جهات،با توجه به پرسشهایی که مطرح شده است، از مسولان دانشکده درخواست دارم دراین باره تحقیق وبررسی کافی نمایندوپیش ازروشن شدن موضوع ازپیشداوری بپرهیزندوباسرنوشت یک انسان بازی نکنند.

      درغیراین صورت ،شرافت انسانی ارزشی نخواهد داشت ومقام ذاتی بشراعتبار خودراازدست خواهددادوجای تاسف خواهد بودکه بر داشت وطرزتلقی ورفتارمقامهای دانشکده عینامانندمردم کوچه وبازاروناآگاه وتنهاازروی احساسات بجوش آمده وبدورازحقیقت ودور ازمطالعه وبررسی واثبات انجام گردد.

     باشدکه این توضیح کوتاه وسیله ای برای تشخیص و شناخت حق ازباطل گردد.

                  متشکرم

                 ۶/۱۲/۱۳۵۸

 

ا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *