یک فیلسوف ایرانی درموردکارنامه زندگی مریم میرزاخانی ریاضی دان جوان اظهارنظری کرده وگفته است:مریم میرزاخانی چهل سال عمرنکردبلکه چهارصدسال!عمرکرد.آیابایددرموردکارنامه زندگی دانشی مردانی چون بوریحان بیرونی،بوعلی سیناوخواجه نصیرالدین توسی نیز همین نوع داوری ،آسان راکردویاتنهادرمورداین خانم میهن گریزکه مرگ نابهنگامش احساسات ماراتحریک کرده است این جورداوری کنیم.ونگفته اندکه چگونه به اوحق دادندکه پس ازآنهمه تلاشهاومخارجی که کشورزادگاهش برای وی انجام داده وپس ازپشتیبانی وزحمت های بسیاری که برای اوکشیدند،وفرستادن به دانشگاه صنعتی شریف وآموزش برای دریافت دومدال علمی طلادررقابت بادانشجویان کشورهای دیگر،همه راندیده گرفت وپررونق ترین کشوردنیارابرای کاروزندگی کردن انتخاب کردویک مردغیرایرانی راهم برای ازدواج وزندگی مشترک ترجیح داد.درحالیکه هیچ مانعی برای برگشتن وی وجودنداشت.برعکس ازاودرخواست نیزمی شدبرگرددوجامعه علمی کشورازبرگشتنش خوشحال هم می شدند.امازندگی درآمریکاوتدریس دریکی ازدانشگاههای معروف جهان راکه قبلادرگرفتن مدال علمی ازوی ودانشگاهش درایران عقب مانده بودندبربرگشتن به میهن کهنسال وتمدن خیزوکاروزندگی درکنارهم میهنانش برتری داد.اگرانگیزه این کارجاه طلبی نبوده پس چه بوده است.زندگی دریک کشورتوسعه یافته وکاردریک دانشگاه معروف را برگزید.. این کار جز رندی نیست . زمانی که درانگلستان بسرمی بردخبرنگاری ازاوپرسیدکی به ایران برمی گرددواوباتردیدجواب دادمی خواهم بیشتربمانم.ولی به ایران برنگشت.دردانشگاه استانفوردمشغول به تدریس شد.زیرا برای او زرق و برق و شهرت دانشگاه های مشهورآمریکا مهمتربوده است.پس اگرتمام فارغ ازتحصیلان ایرانی به کشورخودبرنمی گشتنداکنون ایران درچه وضعی بود.بسیاری ازمردم ایرانی توانستند خودرابه آمریکاوکشورهای پیشرفته دیگربرسانندوماننداین خانم سرسفره آماده آنان بنشینند.که این سفره راتیاکانشان برای آنهابرای فرزندانشان آمادهده اند.بنابراین مریم به ایران برنگشت تا به کشورش در این تجدید حیات علمی کمک کند.
یکی ازتحصیلکرده های خارج ازکشورکه بانادرشاه افشارنسبتی داردوباوجود تحصیلات زیادپختگی درنظریات وی نیست ،نظری ابرازداشته است که جالب ودرعین حال تاسف انگیز می باشد.بدین گونه که ایرانیان خارج ازکشوردارای هوشبهربالاهستندوایرانیان داخل کشوردارای هوشبهرپایین تراز۹۰ میباشند.وتازه این نظرنادرست راازیک ایرانی کم سواددیگربه وام گرفته است.
مگرچه ایرادی داشت که ایشان کمی جستجومی کردندتامتوجه شوندهزاران نابغه وتیزهوش دردانشگاههای ایران ودرجامعه این کشورمشغول به دانش اندوزی وتدریس وپژوهش هستندوهمینجانیززندگی می کنند.ماندن بقیه درمیهن خودنیزدلیل برکمتربودن هوش آنهانیست.زندگی درکشورخودرابیشتر دوست داشتند.امااین دستگاه هدایت آموزشی ایران می باشدکه مشکل بوجودآورده است.اگربودجه ناکافی راهم برآن بیافزاییم،هنوزتاثیرآموزش وپرورش مابیشتروبدترمی شود.بدین ترتیب مطرح کردن تئوریهایی که بدردکوچک کردن مردم ایران می خوردودرمطرح کردن آن دقت نکرده اندجاده صاف کن استعمارمی شودوروی آن کارنشده است واصلامطرح کردن آن به این صورت به سودایرانیان نیست،کوچک کردن وناچیزشمردن هشتادمیلیون ایرانی است که دردرون مرزهای این کشورزندگی می کنندوهوش آنان هم ازاجدادشان بطورموروثی گرفته شده است.آن نظریه مانندتئوریهایی است که نازیهادرجنگ جهانی دوم مطرح می کردند.امابرای کوچک کردن کسانی که به نظر آنان دشمن بودندوازنژادپست.والبته غیرانسانی نیزبود.
تمام راههای برگشت برای مریم آماده بودوهیچ مانعی وجودنداشت اما،حاضرنشدبرگرددودردانشگاهی درکشورزادگاهش تدریس وپژوهش کند.ودانشگاه استانفوردوکشورآمریکارابریک دانشگاه ایرانی برتری داد.بنابراین حق اونبودتابرایش بزرگداشت بگیرندوپیام دهند.مجلس پرسه ای برای اوکافی بودتابرایش طلب آمرزش کنند.درحالیکه همین بزرگداشت وپیام دربرابرکاروخدمت نکرده برای میهن ،سبب کوچک شدن ایران بافرهنگ ده هزارساله آن می شود.درکشورایران آن اندازه آدم تیزهوش هست که اگربخواهندبه آنان برسنددیگرنیازی به آن پیام هاکه بوسیله افرادی باسالهاتیشه به ریشه نوابغ ایرانی زدن داده شده است،نباشد.درمیان این افرادآدمی دیده می شودکه وزارت علوم وفن آوری راباشرایط تحمیلی موجودپذیرفت.درحالیکه دیگران نپذیرفته بودندوزیربارخواری آن نرفتند.نخواستندحق سه هزارنابغه راکه باحق مردم ایران آمیخته بودپایمال کنندامااین فردپذیرفت تابتواندچهارسال وزیرباشد.
این رفتن بدون علت منطقی میرزاخانی به خارج ازکشوروبرتری دادن کشورهای دیگر،بامسافرت ورفتن بسیاری ازایرانیان دیگرازروی ناچاری به دیگرکشورها،فرق می کند.بعضی هابه ایران برمی گردندتابه کشورشان خدمت کنندولی موفق به خدمت نمی شوند.ویکی نیزمانندمریم میرزاخانی است که دروضعی که کشورش وجوانان دوستدارپیشرفت دانشگاههابه اونیازشدیدداشتندوهربارکه برمی گشت درفرودگاه به استقبالش می رفتندوبه گونهایش بوسه می زدندو به گردنش دسته گل می انداختند،ازاوخواستندتابه کشورخودبرگرددولی نپذیرفت.درجواب خبرنگارایرانی درانگلیس هم نگفت برنمی گرددولی درعمل نشان دادکه جواب اوچه بوده است.وبه این ترتیب تمام مخارج وزحمت هاومحبتهایی راکه به اوکردندودسته گلهایی راکه برای اوآوردند،ندیده گرفت وجذب دانشگاههای پزرق آمریکا شد.حال شمادلیلهای زیادی رابرای تبرئه اوبیاوریدوتلاش کنیدتاباصدمن سریشم به وی بچسبانید،نخواهدچسبید.این خانم ناسپاس پس ازفوتش شایستگی دریافت آن بزرگداشت هارانداشته است.زیراسودوفایده نبوغ اوبه بیگانگان رسید.درحالیکه دانشگاه های کشورش به اوتیازشدیدداشتند.وبودن وی درمیان جوانان دانشدوست به آنهاگرمی می بخشیدوبه مردم ایران نیزامیدمی داد.بیادبیاورید که مریم خانم هردومدال طلای جهانی خودرابانشستن درکلاس درس استادان ایرانی درایران بدست آورده بودورفتن وی به دانشگاهی درآمریکازیرتاثیرجاه طلبی های وی ونوعی فرارازایران بودوناسپاسی به کشوری که تاآنجا اسباب پیروزی های اوشده بود.
همینطورپیام دادن برای آن زن بی بندوباری که بهمراه چندمردبیگانه به مدت چندروزدریک سفینه فضایی بسربرد.وسبب شگفتی وتشویق بسیاری ازایرانیان خودکم بین شد،بدون اینکه بیادمذهب وآداب ورسوم جامعه ای باشندکه درآن زندگی می کنندوزن ومادروانسانیت ،درآن جامعه تعریف دیگری داردوزن بایدپرهیزگاروسنگین باشدواحترامش حفظ شود.اونیزکه تابعیت خودراهم ترک کرده بودشایسته دریافت پیام نبود.بویژه که آن پیام هابخاطرمنافع پیام دهنده بودوبرای آنکه ازهرراهی شده است درافتخارات مشکوک وی شریک شوند.وبه خاطرایرانی اصل بودن اونبوده است.یک منبعی برای تبلیغات وجودداشت که هرکس تلاش میکردازآن بخشی رابرای خودش بردارد.زن ایرانی درطول تاریخ این کشورهمواره باویژگی های سنگینی وپرهیزگاری شناخته شده است. نه بسربردن وسفرباتعدادی مردنامحرم آن هم ازجنس آمریکایی آن بمدت چندروزدریک سفینه فضایی دردوردست ودرفضا.دراصل کاری که این زن انجام دادیک نوعی گردش وتفریح بودوناپرهیزگاری بانتایج تبلیغاتی،وبه دردبدست آوردن دانش وکشف علمی هم نمی خورد.
سودنبوغ مریم میرزاخانی به بیگانگان رسیدوقمپوزدرکردن های آن به ایرانیانی خودکم بین وفرصت طلب وجادوشده بوسیله پیشرفت های غربیان.بزرگداشت وقدردانی رابرای آمریکاییها بگذارید،که یک لقمه آماده رادردهان گذاشتند.والبنه جاذبه کشورسحرآمیزایالات متحده آمریکابرای جذب افرادی بی هویت ملی و خو دکمتر بین مانندمیرزاخانی بسیارزیاداست و نمی توان انکارکرد.این نوع افرادکه بدون تسویه حساب رفته اند،درواقع سر کشوروهم میهنان خودکلاه گذاشتندومی گذارند.