اثرکتابهای خوب وجذاب درزندگی انسان زیاداست.کتابهای خوب وآموزنده انسان راجذب می کندوبرآگاهی اومی افزایدوکتابهای نامطبوع رابایدبزورخواندودرساختن شخصیت خواننده نقش سازنده ندارد.ووقت بیش تری هم برای خواندن می برد.بلکه،ممکن است نقش مخرب هم داشته باشدبعضی ازکتابهاچنان اثرمطبوعی درروان آدمی می گذاردکه درتمام زندگی می توان آن اثرراحس کرد.
کتاب پژوهشی تاریخی کم مانندایران باستان چنین است.این کتاب چهارجلدی نوشته مورخ نامی حسن پیرنیا (مشیر الدوله)باقطع کوچک وجیبی خودوباحروف ریزچاپ می شدوباارزش افسانه ای ۳۰و۳۵ ریال دردسترس خوانندگان قرارمی گرفت.
ارزش این نوشته به نظرویرایشگرآن شادروان دکترمحمد ابراهیم باستانی پاریزی،درهنگام تالیف یعنی پیش ازجنگ جهانی دوم ودرحدودنودسال پیش که کتابهای تاریخی کم بود،برابرشاهنامه بوده است.* گر چه این اظهارنظر قدری اغراق آمیزبه نظرمی رسد،امابایدبه موقعیت تالیف وبویژه تاریخ نویسی ایران درآن زمان به دقت نگاه کرد.نویسنده .مورخ ایران باستان تمام تجربیاتی راکه در پژوهشهاوفعالیتهای سیاسی خودبدست آورده بود،درآفرینش این کتاب بکاربرد.
حسن پیرنیامشغول نوشتن دوره ساسانی بودتادوره ایران باستان راتمام کند،ولی آغازجنگ جهانی دوم وتجاوزمتفقین به کشورمافرصت نوشتن بقیه آن تاریخ پژوهشی وباارزش راازاوگرفت وناتمام ماند.
دکترعبدالحسین زرین کوب هم درنقدی که براین کتاب نوشته است،این تاریخنوشته راازنظرکیفیت وحجم ووسعت مهمترین تاریخ درباره دوره پیش ازاسلام می داندومیگویدتاکنون تاریخی مانندآن ازدوره پیش ازاسلام نوشته نشده است.گرچه ایراداتی هم می گرفت ومی گفت چون حسن پیرنیایک سیاستمداراشراف زاده بود،دراین نوشته توجه وی به مسایل سیاسی ومرزهابیشتربوده است.
پیرنیادرروزگاری آن تاریخ رانوشت که کتابهای مرجع درایران کم بودومیبایستی اززبانهای دیگراستفاده می کرد.که آن کارراهم بصورت مطالعه وترجمه ازمنابع وزبانهای دیگری که می دانست انجام می دادوسپس بامراجعه به ترجمه هاومقایسه آن هاباهم ودرشرایط تنگناوکمبودمنابع درکشورتازه راه افتاده ایران یاایرانشهرویاایرانزمین،دوره های درخشان،کارخودراانجام دادوپژو هش بالایی راعرضه نمودکه بهرحال پس ازدوره های رکوددرتاریخ نویسی تازه بودوازسنگینی آن کارهم نهراسیدوتنهایورش ناجوانمردانه متفقین وگرانی چندبرابری کاغذسبب شدتاکاراونیمه تمام بماند.
این جانب هم هنوز مزه خواندن تاریخ پیرنیارادرنوجوانی درخودحس می کنم.عادت به خواندن کتابهای جیبی وباحروف ریزازهمان هنگام درمن بوجود آمد. زیرامی توانستم باپول توجیبی ناچیزخوددرپنجاه وچندسال پیش آن کتاب وکتابهای جیبی دیگرراباقیمت ناچیزتر،خریداری ومطالعه کنم.
تعدادی ازاین کتابهاهنوزدرکتابخانه من باقی است وبویژه قیمت افسانه ای کتاب هادرنخستین نگاه جلب توجه می کند،۳۰ ریال و۳۵ ریال.امااثرگذشت زمان هم روی جلدکتاب به چشم می خورد.تعدادی ازاین کتابهاراهم به کتابخانه های گوناگون ازجمله کتابخانه مدرسه بچه هایم هدیه داده ام.
بویژه،کتاب های چهارجلدی ایران باستان ازکتابهایی است که هرایرانی نیازبه خواندن آن داشته است.پس ازخواندن هم فراموش نمی کرد.این چهارنسخه رامدیرمدرسه پسرم پس ازاهدای کتابها،بلافاصله به خانه بردتافرزندانش بخوانند.
آیانسل تازه کتابخوان تراست یانسل ماکه آنهمه کتابهای جیبی رابرای مطالعه آنان چاپ می کردند؟.پرسش دیگراینست آیاناشران آن دوره باسلیقه تروفعالتربودندیاناشران این دوره.*
*- درپیشنگار همین کتاب.
**-پخته خواری:
چندسال پیش زمانی که سرگرم خواندن فهرست یکی ازنهادهای پرابهت دانشنامه نویسی درتارنمای آن بودم ،مقاله ای شبیه به همین گفتارباهمین عکسهاوآرایش آنهاولی بامتن بیش تردیدم که باعث شگفتی من شد.زیرا،تقلیدی ازهمین مقاله بود.بدون آنکه مرجع رانوشته باشند.این کارالبته،کاری بداست.وازآنجاکه گذشتگان فرهنگدوست مابدرستی گفته اندچوب راکه بلندکنی گربه دزده فرارمی کند،فردای آن روزکه برای گرفتن یک کپی به همان تارنمامراجعه کردم اثری ازاین نوشتارندیدم.
خداکندبقیه آثاروپژوهشهای منتشرشده آنهااینطورنباشد.