مردی که گمان میکرددر دانشگاه مازندران ابدی شده است واکنون هنگام سینه سپرکردن می باشد،بارسیدن تازه واردی که انتظاراورانمی کشید بهنگام تحویل دادن ،لبخندی ساختگی بر لب داشت وجزآنهم نمی توانست نشاندهد. گویاوی ساختمان پیررضاشاهی را با بی میلی تحویل می داد.