بگفته یکی ازنویسندگان کتاب پژوهشی ای که دردست بررسی دارید:دیروزدرمحله ایست لندن دریک گردهمایی بیکاران شرکت کردم.درراه بازگشت به خانه درباره این صحنه فکرکردم.وبیش ازهمیشه درباره اهمیت امپریالیسم قانع شدم.امپراتوری همیشه راه حلی برای حل مسئله نان است.
موضوع کتاب حاضر،شناخت یک گروه ازمردانی است گه درپیش بردن کشورآمریکابسوی پیشرفت ورساندن به مقام بزرگترین قدرت امپریالیستی جهان درقرن کنونی نقش موثری داشتند.«شورای روابط خارجی»تجمعی ازبرگزیدگانی است که سیاست ودانش رابه طور منظم درخدمت«سرمایه»وافزودن بر«سود»ومنافع سرمایه داری آمریکاوترویج«تمدن آمریکایی»وبطورکوتاه ترآمریکایی کردن همه چیزجهان بکارگرفته اند.امااین توجه رامتوجه «منافع عمومی» نکرد.چراکه سرمایه گذاری دراین زمینه هابیشتربه سودفقراودارندگان درآمدهای پایین بود.آنهابرای حل مشکل بیکاری وظرفیت بکارگرفته نشده صنعتی به تولیدسلاحهای جنگی پرداختند.جنگ ودخالت خارجی راه «نجات»ازبحران بود.وآمریکااین راه رابرگزید.:نیروهای ارتش ایالات متحده آمریکا۱۴ میلیون نفرراکه بایدسلاح،غذاومسکن دراختیارداشته باشند،بسیج کردند.بین سالهای ۱۹۳۹و۱۹۴۴محصول بخش های صنعت،معادن وساختمان دوبرابرشد.وظرفیت تولید ۵۰درصدافزایش یافت.دراین مدت اقتصادآمریکا۲۹۶هزار هواپیما،۵۶۰۰کشتی باربری،۶۵۰۰کشتی جنگی،۶۴۵۰۰قایق جنگی،۸۶۰۰۰تانگ ودوونیم میلیون کامیون تولیدکرد.این همه تولیدات همزمان بادرگیریهای جنگ جهانی دوم انجام گرفت ودرسرنوشت جنگ نقش تعیین کننده ای داشت.
درآخرین سالهای دهه ۱۹۳۰طبلهای جنگ باردیگردرجهان به صدادرآمد.سرمایه داری آلمان یک باردرتلاش کسب «فضای حیاتی »واین باربادست آویزقراردادن «فاشیسم»درپی تغییرنقشه جهان وایجادیک جهان آلمانی وحکومت جهانی «نژادبرتر»بود.
درتمام این دوران،ازنخستین روزهای پس ازآغازجنگ،برنامه ریزان «شورای روابط خارجی»مشغول مطالعه وبرنامه ریزی هدفهای جنگی کشوربودند.موضوع کتاب حاضرشناخت یک گروه ازاین مردان در«استانهای متحدآمریکا» است.که درپیشرفت کشورآمریکابه مقام بزرگترین قدرت امپریاستی جهان نقش مهمی داشتند.درباره برگزیدگانی است که سیاست ودانش رابه طورمنظم درخدمت «سرمایه»وافزودن بر«سود»ومنافع سرمایه داری آمریکاوترویج «تمدن آمریکایی»ودرنهایت آمریکایی کردن همه چیزجهان به کارگرفته اند.
این شورا ازابزارهای امپریالیسم برای توسعه اقتصادودرخدمت گرفتن مغزهای آمریکاوجهان برای هدایت کشورآمریکاوکشورهای امپریالیست دنیااست که درقرن کنونی نقش موثری داشتند.
روزولت کمیسیونی رامامورپژوهش درباره علل بحران بزرگ ومساله خودکفایی اقتصادی کرد.این کمیسیون که «اعضای شورای روابطخارجی»برآن چیرگی کامل داشتند،توصیه کردکه آمریکابه افزایش صادرات وتجارت جهانی به عنوان راه حلی برای مقابله بارکودبپردازد.درداخل کشورنیزخواست دولت دخالت دراقتصادآمریکاوتعیین کننده بیش ترین منافع برای آمریکاباشد.آمریکابیشترین سودراباکمترین شرکت درجنگ بدست آورده بود:«درسال ۱۹۴۵تولیدصنعتی ایالات متحده به بیش ازدوبرابرتولیدسالانه بین سالهای ۱۹۳۵و۱۹۳۹رسید.آمریکادرسال ۱۹۴۵نیمی ازذغال سنگ،دوسوم نفت بیش ازنیمی ازالکتریسته جهان راتولید می کردودرآن سال ۸۰درصدذخیره طلای جهان رادراختیارداشت.شورای «روابط خارجی »باپروژه جنگ وصلح نظم جهانی پس ازجنگ رابه گونه ای شکل داده بودکه آمریکادرآن نظم بزرگترین مشکل دنیای پس ازجنگ بود.آنهانمی خواستندتجربه کنفرانس ورسای تکرارشود.بنابراین پیشاپیش به تعیین سیاست هایی برای تقسیم جهان پس ازجنگ که تضمین قدرت جهانی باشد،پرداختند.
تااواخرسال ۱۹۶۰آمریکاهمچنان درموضع«قدرت برترجهانی»قرارداشت واقتصادهای سرمایه داری باوجوددوره های موقت رکود،درشرایط شکوفایی قرارداشتند.
شورای روابط خارجی یک نهادبرنامه ریزاست که درتدوین واجرای برنامه های خود،که برنامه انحصاری ترین بخش سرمایه داری آمریکااست،جداازاهرم های سیاسی واقتصادی،از«دانش»و«آگاهی»استفاده زیادی می کند.به مطالعه درازمدت ومستمرمی نشیندو «افکارعمومی»رابرای پذیرش نظرگاه های خودآماده می کند.پیوندهای این شورابادانشگاههای برگزیده،مجامع مطالعات سیاست خارجی ،شبکه های رادیوتلویزیونی ومطبوعات آمریکایی که درفصل دوم کتاب تشریح شده اند،تاییدکننده این ادعاهست.
این شوراهمچنین دارای روابط اساسی «بابنیادهای خیریه»و«مجامع انسان دوست»آمریکایی مانندبنیادهای کارنگی،فوردوراکفلرو …است.این بنیادهاکه جبهه «چهارم » سیاست خارجی آمریکارادربرابرملت های جهان سوم گشوده اند،کار»کنترل فرهنگی »و«آموزش نخبگان جهان سومی»برای اشغال پستهای حساس سیاسی واقتصادی درکشورهایشان رابعهده دارند.
بااین حال این شوراوبطورکلی امپریالیست هاصددرصدآزادنیستندتاخواسته هایشان رااجراکنند.ودرراه آنهاموانعی هم وجوددارد.پیروزی انقلاب اسلامی ایران وانقلاب نیکاروگوئه وبهارسبزعربی ازاین موانع هستند.امانکته اینجااست که روبروشدن باتوطئه های مجامعی مانند شورای روابط خارجی تیازمندآگاهی ودانش ویک برنامه فرهنگی همه جانبه است.اکنون که مانام آمریکا رامی شنویم گمان می کنیم کابینه آن کشورمهمترین مرکزتصمیم گیری درکشورآنان است.وحال آنکه چنانکه دکترکرافت نوشته است نیمی ازشخصیت های بزرگ آمریکاازصافی شورای روابط خارجی می گذرندوتصمیمات مهم آن کشورهم بوسیله آنان گرفته می شود.
بیش ترتصمیماتی که جنبه راهبردی دارد،دراین نهادگرفته می شود.
لیست اعضای شورای روابط خارجی شامل کسانی است که درزمینه های دیپلماسی،حکومت،بازرگانی،مالی،علوم،کارو کارگری،روزنامه نگاری،حقوق وتعلیم وتربیت،مقام های برجسته ای دارند.چیزی که یک چنین طیف گسترده وناهمگن ازاعضای آن رابهم پیوندمی دهدومتحدمی سازد،وجودیک علاقه مفرط وپرشوربرای هدایت سیاست خارجی آمریکااست.
امانشریه کریسچن ساینس مانیتوردرهمین شماره قدرت جبری ومحتوم شورای روابط خارجی درخلال شش دولت اخیرآمریکا (تاسال ۱۹۷۲)وغیرقابل اجتناب بودن آن رابصورت زیرنشان می دهد.چون این شوراتمام هم وغم خودرایکجاصرف مطالعه وتامل در سیاست خارجی آمریکا کرده است،سیرحرکت اعضای آن ازبخش خدمات خصوصی به بخش خدمات عمومی بدون وقفه ادامه داشته است.تاکنون تقریباازنیمی ازاعضای این شورادعوت بعمل آمده است تاتصدی پسنهای رسمی دولتی رابرعهده گیرندیابعضی بعنوان مستشارانجام وظیفه نمایند.سیاستهایی که ازطرف این شورادرزمینه های دفاع وروابط بین الملل تشویق وترویج می شودباچنان نظمی بصورت سیاستهای رسمی دولت ایالات متحده ظاهرمی گرددکه باهیچیک ازقوانین تصادف واحتمالات قابل توجیه نیست.ژوزف کرافت که خودازاعضای روابط خارجی است درنوشته خوددرمجله هارپرزراجع به این شورامی گوید:آن کانون پاره ای ازتصمیمهای اساسی دولت بوده وزمینه رابرای بسیاری ازتصمیمهای دیگرفراهم ساخته وبصورت مرجعی برای استخدام مقامهای عالیرتبه درآمده است.
آقای کرافت خیلی بجاعنوان «مکتب سیاستمداران» رابرای نوشته خودراجع به«شورای رواط خارجی» برگزیده است.
مولفان تلاشگرکتاب درپایان جدولهایی ازرهبران کلیدی شورای روابط خارجی آمریکاازابتداتاکنون ارائه می کنندوافرادی رانام می برندکه بسیاری لزآنان به رهبری کشورآمریکانیزرسیده اند.