ناکامی حزب توده درفرستادن نماینده به مجلس شانزدهم ازبابلسر

 

DSC_0086            پیش از انتخابات مجلس هفدهم حزب توده محمدقاضی نویسنده معروف وعضوکمیته مرکزی حزب رانامزدنمایندگی ازشهرهای 
بابل وبابلسربرای شرکت ورقابت درانتخابات کردوقرارشددریک مراسم،خودقاضی سخنرانی کند.          این حزب دریک اطلاعیه ازمردم این شهردعوت کردتاروزنوزدهم دی ماه ۱۳۳۰دریک سخنرانی درمیدان ۳ آنروزومیدان ۴ امروزشرکت
 کنندوبه سخنرانی نامزدحزب گوش فرادهند.ولی شهربانی بابلسر،سخنرانی راممنوع وخودرابرای جلوگیری ازتظاهرات وسرکوب
 آن آماده کرده بود.*رئیس شهربانی باپاسبانهاوافراددیگرخودقرارگذاشت آماده باشندتاپس ازورودوی به میدان هرگاه
 دستکش های خودراازدست درآورد،اقدام به تیراندازی کنند.همینطورهم شدوپس ازورودرئیس شهربانی به میدان ۳ودرآوردن 
دستکشهاازدست ،پلیس خودراآماده برای تیراندازی کرد.اماچون یکی ازاعضای حزب توده خودرابه گردن رئیس شهربانی که
 سرگردی بود،آویخت تا دستوردهدتیراندازی نکنند،این امرلحظه هایی به عقب افتاد.
سرانجام پلیسهایی که ازمدت هاپیش علیه حزب توده وضدیتهای دینی وسیاسی آن تحریک شده بودند،تیراندازی راآغازومردم
 حاضردرمیدان نیزفرارکردند.ولی لحظه هایی بعد جمعی ازجمعیت فرارکرده دوباره برگشتندودونفرازاعضای حزب توده برای آنان 
سخنرانی کردند.

           درتیراندازی هایک نفرازحزب توده به نام صالح خدامی که کارگرنانوایی ونان قلاج پزبود،کشته شد.وی پس ازآنکه ازپهلوتیرخوردتانانوایی محل کارخودرفت وسپس به زمین افتادومرد.آنگاه اورانزد پزشکی آلمانی که دربابلسر پزشکی می کردوبه« دکترآلمانی» معروف بودبردندویگفت مرده است.

           یک نفرازدرجه داران شهربانی بابلسرهم به نام محمودرضی نتاج ازمحل چشم هدف گلوله یکی ازهمکاران خودبه نام استوارزاهدی قرارکرفت وازیک چشم مضروب شد.امادرمان نتیجه ای ندادوبعدهاهردوچشم خودراازدست داد.**

         فردی ازشهروندان بابلسربه نام احمدکامرانی هم ازناحیه گوش تیرخوردولی پس ازدرمان،گوش تیرخورده همچنان ناقص ماندوتاپایان عمروی نیزبدان صورت باقی بود.

          تنهاکشته این سخنرانی انجام نشده(محمدقاضی نتوانست سخنرانی کند)همان کارگرنانوایی به نام صالح خدامی شهروند بابل بودوطبق روایتهایی که مانده است ازصبح آنروزاظهارتمایل برای کشته شدن می کردودرهنگام تیراندازی به پلیسی به نام ابراهیم قصابیان که تفنگ خودرابه طرف یکی ازطرفداران حزب توده نشانه گرفته بود،گفت چرابه اومیزنی بزن به من.آن پلیس نیزلوله تفنگ رابسوی اوگرفت وشلیک کرد. ***

          برادرکوچکترصاحب نانوایی به نام محمدکاظم کشوری که درآن زمان نزدبرادرخودکارگربودوصالح خدامی هم پیش آنهاکارمی کرد گفت:صالح آن روزناهاردرخانه کارفرمای خودمیهمان بودواظهارتمایل می کردتادرسخنرانی شرکت کند.پس ازخوردن ناهاردراتاق رابستندتاصالح نتواندبرای شرکت کردن وگوش دادن به سخنرانی ازاتاق بیرون برود. ولی اوپنجره رابازکردوبیرون رفت وخودرابه سخنرانی رساند.وی ازهنرصالح درپختن نان هم می گفت. ****

         *- درآن روزراه بابل به بابلسررابسته بودندتاخودروهاواردشهرنشوند.یکی ازطرفداران آن زمان حزب توده به نام صادق باقرزاده که درآن هنگام دانش آموزی ۱۸ ساله وپرشوربودگفته است،بادویدن توانسته بودخودراازبابل به بابلسربرساندتادرمراسم سخنرانی شرکت کند.

       **-گفته اند،استواری که به اوشلیک کردمدت هابودبه وی خبرمی دادنداین پلیس هنگام می خوری درمشروب فروشی به وی توهین می کند.ازاین روآن فرصت را برای هدف قراردادن وی غنیمت شمرد.          پانوشت ها:

       ***- یکی ازعلتهای شکست حزب توده دربدست آوردن قدرت، بی اعتنایی طرفدارانش به اعتقادات مذهبی مردم بودکه به این نکته توجه نداشتندوباآن مغرورانه برخوردمی کردند.شایعاتی هم درموردروابط نامشروع کمونیستهابانوامیس خودشان (مادروخواهر)برسرزبانهابودکه درست نبودولی دربدنام کردن واتهام به آنان به عنوان مردمی بی ناموس موثربوده است.

      ****-گرچه حزب توده ازصالح خدامی باواژه هایی رمانتیک وبانوشتن روی گوروی بزرگداشت نمود،اماپس ازپیروزی انقلاب اسلامی،حکومت جدیدنیزاورابه عنوان شهید پذیرفت وبرای بازماندگان وی حقوق تعیین کرد.البته آنچه حزب کمونیستی توده مانندسایرحزب های کمونیستی جهان،ازواژه آزادی که برروی گورصالح بکاربردمی فهمید،آزادی به معنای انسانی آن نبوده بلکه ،درواقع به معنای اسارت وبردگی توده های مردم دردست حزب ودولت کمونیستی بوده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *