من درهیئت مدیره انواع نهادهای صنفی ودانشگاهی فعال بوده ام .یکی ازویژگیهای این نهادهااین است که اعضای هیئت مدیره ازاساسنامه شرکت خودکه عضو آن بوده اند،اطلاعات بسنده ندارند.زیرااساسنامه رانخوانده اندودرنتیجه می توانندازروی معیارهای ازپیش تعیین شده خودبررسی واظهارنظرکنند.معمولااظهارنظرهای آنهاتفسیرورای خودشخص می باشد.درسال ۸۸که رئیس هیئت مدیره کانون بارنشستگان دانشگاه مازندران بودم،یک فرد فرصت طلب بازنشسته باتوافق ازپیش وخارج ازمجمع رارئیس کردندوچون اینکاربدون رای گیری انجام شدبودودراداره یک مجمع عمومی تاآنزمان تجربه نداشت وازمحتویات اساسنامه نیزبی اطلاع بود،به دستورات مجمع که رسیدفکرکردبهرترتیب که شدمی توان دستورات رااجراء نمودنتیجه آن شددروسط کاراجرای دستورات مجمع پریدبرروی آخرین دستوربه این دلیل که به نظراوازهمه دستورات مجمع مهمتراست.وبه این ترتیب نیمی ازکل دستورات رااجرا نشده گذاشت.اما این اجراءنشدن نیمی ازدستورات مانع ازآن نشدبعداکه به اشتباه خویش پی بردتمام دستورات رااجراء شده معرفی کند.وبااین اصرارازهیئت رئیسه مجمع وفرمانداری بابلسرتاییدنیزگرفت.امادوسال پس ازآن که درپی شکایت دوم اینجانب به اداره سیاسی وزارت کشورآشکارگردیدنیمی ازدستورات مجمع عمومی سال ۸۸اجراء نشده است،خودنیزبه این امراعتراف کرد.به این ترتیب یکی ازواجبات درست کارکردن یک کانون مکرردرمکررخواندن اساسنامه وبادقت خواندن آن است.حتابوسیله اعضای ساده آن.