برگردیم به سال ۵۷.هنگام فرارشاه وهمسرش ازایران شاه گریه می کرد.این گریه هنگام فرارنتیجه سی وهفت سال خودکامگی اووگوش ندادن به اندرزهاورهنمودهای اندیشمندان ومردم ایران بود.فرح دیباوپسرش نیزکه درخارج ازکشورباوجودامکانات زیادبرای ادامه تحصیل،تنهازبان یادگرفت،به همراه اوبودند.هنگام رفتن وفراراوهیچکس برایش گریه نکردوبرعکس خوشحال هم شدندوشادی کردند.
حالاپس ازچهل سال زن شاه وپسرش ازفرصت بدست آمده استفاده کرده وازمردم ایران سپاسگزاری می کنند که درتظاهرات خودنام شوهردیکتاتوروپدرشوهردیکتاتوراورابرده اند.درحالیکه این شعارهاازسردردونارضایتی هابوده وشعاردهندگان نیززیادنبوده اند.این تشکرنتیجه فرصت طلبی بوده است ومی دانندکه درایران چندان طرفدارندارندودرصورت ایجادکاربرای جوانان ومردم وبوجودآمدن آزادیهای بیش تروآبادانی،توجه به پادشاهان پهلوی کمترنیزخواهدشد.بازمانده های خانواده پهلوی که نام اصلی آنان پالانی است،خواسته اندبااستفاده ازوضع موجودکشورماخودرامحبوب مردم ایران معرفی کنند.وازدردورنج خفت وحقارت چهل ساله تااندازه ای رهاشوند.بدون آنکه بیادهزاران ایرانی که درزندانهای آن مردترسناک وبی رحم جان خودراازدست داده اند،باشند.صدهانخبه جامعه ایران تنهابه خاطرآنکه نخبه بودندوممکن بوددرآینده مزاحم حکومت این گرگ تازه به حکومت رسیده شوند،درزندانهای وی جان خویش راازدست دادند.البته یکی ازویژگیهایی که درموردماایرانیان آورده انداین است که:ایرانیان عاشق حاکم معزول هستند.