درباره حسين آريازند

در« زیستنامه»نوشته ام.

تبریک سال نو

تبریک سال نو

فرارسیدن سال نوخورشیدی رابه خوانندگان تارنمای وارش تبریک می گوییم.امیدواریم درسال نوبایاری خداوندمهربان ازسلامتی

وپیشرفت وشادکامی برخوردارباشند.

                                           تارنمای وارش                                                                           

ادامه‌ی خواندن

تعالیم کریشنامورتی

                         

    درخودشناسی                                                                      

           پس ازپی بردن به ماهیت بنیادنظم ستاره آن رامنحل کردوبه آموزش راه ‌حل ‌های خوددرخود شناسی پرداخت.به این ترتیب که ازراه مکاشفه به ارائه تکنیک های خوددرخودشناسی می‌پرداخت…         

 

 

ادامه‌ی خواندن

نگاهی کوتاه به تاریخچه فعالیتهای دهساله مدرسه علوم اقتصادی واجتماعی(بخش پنجم) پانویس واسناد

۱۵-اعتصاب کارگران وکارمندان پس ازانتخاب سرپرست مارکسیست.دانشجویان نیزباآنان اعلام همبستگی کردند.

 Scan10102010_121025-2

۱۶-تعیین سرپرست کمونیست برای مدرسه عالی به گروههای چپ فرصت دادتابه ترویج افکارخودبپردازند.دراینجاطرح ومنابع یک درس را می بینید.تدریس درس اقتصاد اجتماعی توسط دکتر کامبیز روستا . این درس را قبلا استادان غیر کمونیست تدریس می کردند.

طرح درس اقتصاد اجتماعی

۱۷-نامه انصراف ازتحصیل یکی ازدانشجویان ورودی ۱۳۵۷ بسیاری ازمسائل دانشکده رادرخودمنعکس کرده است.

نامه انصراف از تحصیل یکی از دانشجویان

۱۸-یکی از صفحات روزنامه دانشجویی صبح اسلام شماره ۴.

روز نامه صبح اسلام

۱۹-تصویر روی جلد مجله جنگل شماره یک.

روی جلد مجله جنگل شماره نخست

۲۰-اعلام بازگشایی مدرسه عالی پس ازپیروزی انقلاب.اعلام بازگشایی مدرسه عالی پس از پیروزی انقلاب

۲۱ -هیئت علمی چپ مدرسه عالی علوم اقتصادی و اجتماعی که قاعدا” میبایستی درنوشتن چنینن نامه ای پیشقدم می بودند،درماههای پیش ازپیروزی انقلاب محتاط بودندوتلاش می کردندرژیم راناراحت نکنند. نامه استادان دانشکده تکمیلی شمال به رپیس پیشین دانشکده و وزیر کنونی علوم 22-سرپرست مارکسیست وطرفداران وی که ازدولت بودجه می گرفتندو بایدتابع دانشگاه مازندران باشند،بعلت قراردادهای غیر قانونی که با هیئت علمی خودداشتند حاضرنبودند اطلاعات کافی درمورد آنان بدهند.هیئت علمی آنهانه مورد قبول دانشگاه بودندونه وزارت فرهنگ و آموزش عالی و این نهادهانقشی درانتخاب واستخدام آنان نداشتند.

نامه دانشگاه مازندران به وزارت علوم

چهارنفرازکارمندان مدرسه عالی علوم اقتصادی و اجتماعی(بابلسر)که در بهار سال۱۳۵۵در حیاط مدرسه عالی برای هدیه به آیندگان عکس یادگاری گرفتند.از راست:علی نوری،بهرامی،شهیداکبر مستانی،حسین آریازند.«تارنمای وارش»

پس ازنوروزسال ۵۵ – نگارنده به همراه همکاران اداری درحیاط بخش شمالی دانشکده.ازراست:۱-علی نوری۲- مرحوم بهرامی ۳-شهیداکبرمستانی (درجنگ هشت ساله)۴-حسین آریازند

این تاریخچه درمردادماه منتشر شدودر۲۴/۱۱/۸۹ بدنبال آرایش جدید عنوان ها بصورت فعلی در آمد.

نگاهی کوتاه به تاریخچه فعالیتهای دهساله مدرسه علوم اقتصادی واجتماعی(بخش چهارم)(پانویس ومدارک)

نگاهی کوتاه به:

                                                       نگاهی کوتاه به تاریخچه فعالیتهای ده ساله مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی(بابلسر)                                                                                                                                          (بخش چهارم)(پانویس ومدارک)

۱-این نوشته درسال های ۵۹ تا ۶۱ نوشته شده است.

۲-انتشار آن هم میسرنشد.

۳- فروش هتل وساختماهاوتأسیسات وابسته به آن به دکترعدل طباطبایی برای تأسیس مدرسه عالی.

۴ -آرم مدرسه عالی که توسط دکترعدل طباطبایی ازمیان یک سزی تصاویروسمبلهای ایران باستان انتخاب شد.  

 ۵ -متن نامه معاون آموزشی به مطهری برای سپاسگزاری ازسخنرانی انجام شده توسط وی.

۶-دراین ارزشیابی حرف ه شامل نمره صفرتاکمتراز۱۰،حرف داز۱۰تا کمتراز ۱۲،حرف ج از ۱۳ تاکمتراز ۱۴، حرف ب از ۱۴ تاکمتراز۱۶، حرف الف از۱۶ تا۲۰ بود.

۷-لیست غذاهاونرخ آ ن درباشگاه استادان.

۸-بخشی ازاطلاعات مربو ط به دکترفاروقی رامی توان ازدرون همین فرم پرشده وباامضای خودوی بدست آورد.

۹-سندی که نشاندهنده وضع خزانه دکترنوایی پس ازبدگویی مخالفین وی می‌باشد.دردستورنوشته شده است:آقای منصور:لطفا جواب بفرمائیدکه مابرای مخارج خودمان لنگیم تاچه رسدبه پرداخت پانصدهزارتومان”

۱۰-قراربودیک رئیس بجای دکترفاروقی انتخاب شودودکترنوایی معاون اوباشد.ولی چون نیامد،دکترنوایی رفت وفاروقی هم ماند.بعداً دوباره دکترنوایی بعنوان رئیس وبجای دکترفاروقی برگشت.

۱۱-نامه دکترشریعتمداری به کارکنان برای اینکه به سرکارهای خودبروند.

                                                                             

۱۱/۱-بازرسانی که دکترشریعتمداری برای بازرسی مدرسه عالی شمال فرستاد.دراین مأموریت دکترمیربابایی نفراصلی ودکترسلطانی نفرهمراه بوده است.دکترسلطانی شخصیتی آرام ومنطقی داشت وپس ازاینکه وضع دانشکده رادیددیگرنیامد.

نامه دکترشریعتمداری برای فرستادن دونفر بازرس به دانشکده های مازندران

۱۲-اعتصاب کارگران وکارمندان پس از انتخاب سرپرست مارکسیست.دانشجویان نیزباآنان اعلام همبستگی کردند.

۱۳-تعیین سرپرست کمونیست برای مدرسه عالی به گروههای چپ فرصت دادتابه ترویج افکارخودبپردازند.دراینجاطرح ومنابع یک درس رامی بینید.

 تدریس درس اقتصاداجتماعی توسط دکترکامبیزروستا.این درس راقبلااستادان غیرکمونیست تدریس می کردند.

۱۴-نامه انصراف ازتحصیل یکی ازدانشجویان ورودی ۵۷ بسیاری ازمسائل دانشکده رادرخودمنعکس کرده است.

۱۵-یکی ازصفحات روزنامه دانشجویی صبح اسلام شماره ۴.

۱۶-تصویرروی جلدمجله جنگل شماره یک.

 

۱۶/۱و۱۶/۲-بیرون کردن یکی ازدانشجویان فعال دانشجویی برای مدت یک ترم ودانشجوی دیگری برای همیشه.البته پس ازمدت کوتاهی هردورابرگرداندند.

حکم اخراج یک دانشجوی اخراجی

حکم اخراج یک دانشجوی اخراجی

۱۷هیئت علمی چپ مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی که قاعدا”میبایستی درنوشتن چنینن نامه ای پیشقدم می بودند،درماههای پیش ازپیروزی انقلاب محتاط بودندوتلاش می کردندرژیم راناراحت نکنند.                         

 

            

نگاهی کوتاه به تاریخچه فعالیتهای ده ساله مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی بابلسر(بخش سوم)

ما
        بنابراین سرنخ فعالیتهای مجاهدین خلق وطرفداران آنهادرشهربابلسردردست دانشجویانی بودکه درمدرسه عالی درس می خواندندوهمزمان فعالیت سیاسی هم داشتندوبعضی ازآنهااصلادرس خواندن راکنارگذاشته وتنهابه فعالیتهای سیاسی می پرداختند.دراین کارتقلید هم وجودداشت وآنرا راه وروش مجاهدین نخستین می دانستند.گروهی هم که دانشجوبودندوظاهرافعالیتهای صنفی داشتندازجنبش ملی مجاهدین پیروی ودرتصمیم گیریهای درون نهادهای صنفی دانشجویی ازمنافع سازمانی خودپیروی می کردند.مسؤلین مرکزدرون شهرهم که دریک ساختمان دوطبقه ویلایی مستقربودندوآن پیش ازپیروزی انقلاب جایگاه وپاسگاه مرزبانی منطقه بابلسربود،دانشجو بودند.امادانشجویان گروههای کمونیستی بعلت ترس ازحمله مردم نمی توانستنددرشهروخارج ازدانشکده پایگاه داشته باشندوپایگاه آنهاهمان انجمن درون دانشکده بودوازهمانجاهواداران خودراهدایت می کردند.این گروهها بعلت نداشتن پایگاهی درشهرنتوانستندمانندمجاهدین خلق طرفدارجذب کنند.بویژه جوی مذهبی که باانقلاب ایجادشده بودوازپیش دکترعلی شریعتی دربوجود آوردن آن جونقش قاطعی داشت،ترویج نظریات کمونیستی رامشکل کرده بود.
      ودرضمن طرفداران مجاهدین خلق دیگران رابخاطرآنچه که مبارزه نکردن باآمریکاوامپریالیسم می دانستندنمی بخشیدند.معتقدبودندکسی می تواندانقلابی باشدکه باامپریالیسم مبارزه کند.کاری که بعداهم آن کاروهم شعارآن راکنارگذاشتندوخودخواه یاناخواه وابسته به همان امپریالیسمی شدندکه دیگران رابخاطرمبارزه نکردن باآن درمبارزه مردودمی دانستندوسرزنش می کردند.هم درمبارزه خودراآموزگاردیگران  می دانستندوهم نوعی خودخواهی نسبت به آنها(غیرازکمونیستها)داشتند.هرکس هم که باآنان مخالف بودیاعضو«سیا»بودیاعضو«ساواک».برچسب «راست» راهم بعدابه آن دوافزودند.واژه «لیبرال» رانیزکه دشنام کمونیستهابودبه همه اضافه کردندوبویژه درموردمردانی چون بازرگان واطرافیان وی بکارمی بردند.
کارکردسیاسی آنهاهم درنهایت بااین هدف بود که چوب لای چرخ دولت موقت بگذارندتانتواندموفق شود.وپس ازآن بگویندماکه ازاول می دانستیم این دولت موفق نخواهد شد.
     درهمان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی انجمن دانشجویان پیشگام هم تأسیس شدکه طرفدارفدائیان خلق بوده اندوجایگاه استقرارآنان درطبقه چهارم ساختمان دانشکده بود.بعداًانجمن های پیکارودموکرات هم تشکیل شدکه انجمن نخستین طرفدارگروه پیکاربرای آزادی طبقه کارگرویکی ازانشعاب کنندگان مرتدازسازمان مجاهدین خلق ودومین طرفدارحزب توده بوده است.وچنانکه این لطیفه معروف بود،کمونیستهادونفرشدندحزب تشکیل می هندوبه سه نفرکه رسیدندانشعاب می کنند،درپی چندشعبه شدن فدائیان خلق ایران درمیان دانشجویان فدائی خلق دانشکده هم انشعاب بوجودآمدودرداخل دانشکده به اکثریت واقلیت تقسیم شدندولی اتحادانجمنهای دانشجویان چپ همچنان برقراربود.کلاًهدف گروهای حاکم برمدرسه عالی که یک اتحادسه گانه یاسه پهلو(دانشجویان کمونیست شامل تمام گروههای آن، استادان چپ ودانشجویان طرفدارجنبش ملی مجاهدین)ایجادکرده بودندمارکسیستی کردن مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی وفعالیت هایی درجهت براندازی حکومت ورژیم جدیدوفلج کردن دولت موقت وانجام فعالیت های مسلحانه درکردستان ودیگرنقاط بحرانی ایران درعین حال فعالیت آزادسیاسی دردانشکده ودرشهرهابودونیروهای آنان عملاًاین هدف هارادنبال می کردندوحمله به هریک ازآن سه پهلوکم یابیش سبب واکنش اعضای پهلوهای دیگرمی شد.

karikator           علت اینکه طرفداران مجاهدین خلق باگروهای چپ متحدشده بودندوآب به آسیاب آنها می ریختنداین بودکه آنهارانیروهای مترقی ومذهبی هارامرتجع می دانستندوبعلاوه یک اتحادتاکتیکی هم برای مخالفت بارژیم جدیدیاتغییرآن باآنهاداشتند.

          درسال ۱۳۵۸گروهی به نام سازمان مجاهدین خلق ایران مستقل ازجنبش ملی مجاهدین اعلام موجودیت کردکه درراس آن مهندس لطف اله میثمی قرارداشت.ودراعتراض به چپ روی های بی حساب وکتاب مسعودرجوی وسازمان وی تشکیل شده بودوبوجودآمدن آن موجب انعکاس واطلاعیه درمدرسه عالی شد.اما،این سازمان انشعابی مجاهدین خلق،دردانشکده انجمن نداشت.
            درپاییزسال ۱۳۵۸ گروهی ازدانشجویان مسلمان که روش انجمن اسلامی دانشجویان رادربرابرمخالفان محتاطانه می دانستنددست به بنیادسازمان دانشجویان مسلمان پیروامام زدندوروزنامه ای هم به نام صبح اسلام۱۸ منتشرکردندکه نخستین روزنامه ودومین نشریه قابل توجهی بودکه تاآن زمان ازطرف دانشجویان مدرسه عالی منتشرمی شد.البته درماههای پیش ازپیروزی انقلاب اسلامی مجله ای بنام جنگل۱۹ منتشر شده بودکه گامی مهم دراین جهت بودوبامجموعه ای ازمقالات علمی منتشرمی شد.ویک نسخه دیگرازآن هم پس ازپیروزی انقلاب ازچاپ بیرون آمد.ولی روزنامه صبح اسلام به سردبیری بهزادگل‌ افرادانشجوی همین دانشکده بامهارت وسبک وقطع خوبی بیرون می آمدومقالات دینی وسیاسی واخبارومقالاتی درباره حوادث دانشکده داشته است.تعدادشماره های این روزنامه به ۵ رسیده بودکه مدرسه عالی بسته شدوشماره های دیگری ازآن بیرون نیامد.
       چون مسئولان مدرسه عالی ازدادن اتاق به این انجمن خودداری می کردند،سرانجام اعضای آن اتاق شورای مدرسه عالی راکه درکناراتاق سرپرست موقت قرارداشت اشغال کردندکه انجمن های مخالف کارآنان رامحکوم نمودند.انجمن اسلامی دانشجویان هم که قاعدتاًمی بایستی ازآنهاپشتیبانی می کردوبه علت اینکه میل داشت محورمخالفت هاباشدواین عمل هم باروش انحصار طلبانه آنان مغایرت داشت،ونیزسرپرست چپ ودانشجویان چپ اتاقی راکه تازه خالی شده بودبعنوان باج به انجمن اسلامی که روشی ملایم دربرابرآنان داشت دادند،درحالی که دانشجویان پیروامام اصلااتاق نداشتند،عمل اشغال اتاق شورارامحکوم کرد.تنهاانجمن اسلامی کارکنان وشورای کارکنان که ازچیرگی جوچپگرایی درمدرسه عالی وانحصارطلبی آنان شدیداًناراضی بودندازعمل دانشجویان عضوسازمان دانشجویان مسلمان پشتیبانی کردند.دراین مورددعوای کتبی بصورت صدوراطلاعیه وجمع آوری امضاءروی دیوارعلیه سازمان دانشجویان مسلمان ونشان دادن چنگ ودندان ادامه داشت ودانشجویان مخالف خودرابرای نشان دادن نوعی واکنش آماده می کردندکه مدرسه عالی بسته شد.
               انجمن دیگری درپاییزسال ۱۳۵۸ بنام انجمن دانشجویان مبارزتشکیل شدکه فعالیت می کردولی اتاق نداشت.انجمن دانشجویان پیشگام چهاراتاق،انجمن پیکاریک اتاق،انجمن دانشجویان مسلمان دواتاق،انجمن اسلامی دانشجویان دواتاق وانجمن دموکرات یک اتاق دراختیارداشته اند.
            نکته ای که بایدگفته شوداینست گروه هایی که بعلت مخالفت وحمله مردم نمی توانستنددرداخل شهرفعالیت داشته باشند،ستادآنان درداخل دانشکده وزیرچترانجمن دانشجویی مستقربودواین انجمن هاکه درواقع پوششی دانشجویی برای گروه هاوسازمان های مربوطه بودند،علاوه براینکه درداخل مدرسه عالی فعالیت داشتند،فعالیت های داخل شهروگاهی استان هم ازدرون انجمن دانشجویی هدایت می شدودانشجویان چپ دربسیاری ازعملیات فرسایشی مانندترورمخالفین وآتش زدن خرمن های کشاورزان علیه حکومت جدیدودولت موقت دراستان هابویژه دراستان کردستان شرکت داشتند.پیش ازکردستان درگنبدکاووس ۸ پاسگاهای ژاندارمری رابااستفاده ازمدارای دولت موقت اشغال کرده بودند.هنگامی که دولت موقت شکیبایی راکنارگذاشت وبااستفاده ازتانک آنان رامجبورساخت تاپاسگاههای تصرف شده رارهاکنند،بدنبال اشرف دهقانی به کردستان رفتندودرآنجاباهمکاری حزب دموکرات کردستان وپس مانده های ساواک واشرارمحلی به تخریب وجنگ های چریکی پرداختند.ساختن خلق های متعددازاقوامی که هزاران سال زیرنظرحکومت های مرکزی ایران زندگی کرده بودندواقوام دیگرراهم میهن خودمی دانستند،تحریک آنان علیه حکومت مرکزی،ازعملکردهای آنهابودوباکمک رسانه های فارسی زبان بعدهااین خیانت رابرای ازبین بردن یکپارچگی کشورایران ادامه دادند.درواقع هم برای سرنگونی حکومت جدیدوتجزیه بخشی ازکشورمانندکردستان می جنگیدندوهم خواستارفعالیت آزاددرشهرهای ایران ودردانشگاههابودندواگرکسی ویاگروهی مزاحم آنان می شد مظلوم نمایی می کردند.کمک به کردستان وحتاگفتن اینکه درکردستان بوده ام،وسیله گرفتن نمره قبولی یاافزایش آن می شد.انجمن های دانشجویی درانتخابات دانشجویی شرکت می کردندونماینده به شورای دانشجویی می فرستادند.رأی به انجمن هاداده می شدوانجمن هایی که رأی کافی می آوردندبه نسبت آرای دریافت شده نمایندۀ خودراتعیین وبه شوراودانشجویان معرفی می کردند.ولی هیچگاه انجمنی نتوانست بیش ازدونماینده به شورابفرستد.نمایندگانی که درشورای دانشجویی شرکت داشتندهم درشورای مدیریت وهم درشورای آموزشی وپژوهشی شرکت می کردند.
             فعالیت این همه انجمن های مخالف ومتضادکه مواضع تعدادی درجهت تقویت انقلاب ومواضع تعدادی دیگردرجهت مخالفت باانقلاب اسلامی بودویاباهدف های آن درتضادبودندوانجمن هایی هم دارای مواضع میانه بودند،باایدئولوژی های گوناگون وجوّی که دردانشکده ایجادکرده بودندوکمترجایی روی دیوارهاوجودداشت که مناسب برای چسباندن پوسترواطلاعیه باشدوخالی مانده بود،درس خواندن رابرای دانشجویانی که هدف اصلیشان درورودبه دانشگاه ،دانش اندوزی بودمشکل کرده بودومی دانیم این وضع وایستایی بوجودآمده درتمام دانشگاه های ایران وجودداشت وسبب گشت که دانشگاه نتواندهمراه باانقلاب جلو برودوانتظاراتی راکه توده مردم انقلاب کرده ازدانشگاه ودانشجوواستادداشتند،برآورده سازد.
        یکی ازویژگی های فعالیت دانشجویی درسال های ۵۸و۵۹ این است دانشجویانی که باگروهای مسلح دراستانهای کشوربویژه درکردستان همکاری داشتند،مانندحزب دموکرات کردستان وکومله وفرقان،آگهی هاوبولتن های گروه خودراآورده وبانصب روی دیواردرمعرض دیددیگران قرارمی دادند.گروه فرقان که فعالیتش کاملاْپنهانی بودوطرفداران آن شناخته شده نبودندمعمولاْاطلاعیه هاوبویژه رساله های خودرادرنمازخانه وروی زمین می گذاشتندکه تعدادجزوه های آن زیادهم بود.بنابراین فعالیت های دانشجویی صرفاْصنفی ودانشجویی نبودبلکه بیشتردرجهت منافع گروههای مخالف جمهوری اسلامی بودودرواقع بازوی غیرمسلح آن نهادهای ستیزه جوبودندوهدف اصلیشان ضربه زدن به نظامی بوده است که تازه استقراریافته بود.آنهاازمنافع حزب وگروهی که طرفدارآن بودندکوتاه نمی آمدند.چنانکه درروزبازگشایی دانشکده درسال ۵۷ وپس ازپیروزی انقلاب که پس ازیک راهپیمایی انجام گرفت وانبوهی ازجمعیت شهرشرکت داشتند،درسالن همکف چندنفرسخنرانی کردندکه یکی ازآنهانماینده ورئیس دانشجویان مجاهدخلق درشهربابلسربودوچون ازکمونیستها کسی سخنرانی نکردوآنهاراتحویل نگرفتند.روزپس ازآن یک راهپیمایی دیگرتشکیل دادندودانشکده رابنابه ادعای خودشان بازگشایی کردند.بنابراین مدرسه عالی که بعلت اعتراض به رژیم گذشته وهمگامی باانقلاب اسلامی مردم تعطیل شده بوددردوروزپی درپی بازگشایی شدودرهردوروزهم طرفداران مجاهدین خلق شرکت داشتند.
          هنگامیکه چندروزی پس ازپیروزی انقلاب شورای دانشجویی دانشکده که ازدانشجویان چپ تشکیل می شدوجنبش ملی مجاهدین هم عضوآن بود،اطلاعیه ای بر بالای درورودی سالن همکف (ازدرون)آویزان واعلام کرداطلاعیه تلویزیون راجع به بازگشایی دانشگاهها تگذیب می شود۲۰ آنگاه بافرستادن دانشجویان خودبه کارخانه هایی که کارگران آن دراعتصاب ودختران اونیفورم پوش هم جزء آنهابودند،ازکارگران اعتصابی پشتیبانی کردند.درحالیکه این کارآنهم درابتدای کاردولت موقت وکابینه مهندس بازرگان چوب لای چرخ گذاشتن بوده است ومهندس بازرگان ازپیش سفارش کرده بودکه این کارهارانکنند.بعلت اینگونه رفتارهاکه آنان رادرکنارکمونیستهاقرارمی دادوناشی ازموضع گیری سازمان آنان دربرابرحکومت تازه بودوالبته ناشی ازاتحادتاکتیکی باگروههای چپ کمونیست هم بود،مردم شهربابلسرنسبت به آنهابدبین شدندونخسین اختلاف وسپس برخوردهای متعددبین مردم شهرباطرفداران مجاهدین خلق شاخه رجوی خیابانی،بعلت همین روابط نزدیک باکمونیستهای دانشکده وهمکاری باآنان وپشتیبانی ازسرپرست کمونیست آن بوجودآمد.درحالیکه قبلاْدارای حیثیت ومحبوبیت زیادی درمیان مردم بابلسروپشتیبانان انقلاب بودندوچهره اسلامی انقلابی داشتندودرگردانندگی راهپیمایی دربابلسربه آنان سهم مهمی داده بودند.ازاین اتحادتاکتیکی کمونیستهاقدرت بیشتری بدست آوردندوبه عملیات فرسایشی برای تضعیف دولت موقت پرداختند،ازجمله آتش زدن خرمن های کشاورزان ایرانی وجنگهای چریکی درمنطقه کردستان ومازندران به بهانه گرفتن حقوق خلق هاوترورطرفداران انقلاب.ولی مجاهدین خلق لطمه خوردندوحیثیت وپایگاه خودرادرمیان مردم ازدست دادند.بازنده این اتحادتاکتیکی درمدرسه عالی والبته درتمام ایران مجاهدین خلق برهبری مسعودرجوی بودند.آنهادرحالیکه بااین اتحادآب به آسیاب کمونیستهاریخته بودندوبه آبروی دولت تازه تشکیل شده موقت لطمه زدند،خودنیزبی آبرو گردیدندوزیان بسیاردیدند.
              تشکیل دانشگاه مازندران
            درشهریورماه ۱۳۵۸ برای گروه های چپ وبویژه هیئت علمی آنان واقعه تازه ای پیش آمد.به این ترتیب که بلایی نازل شدکه تامدّتی اثرزیادی ازخودنشان ندادولی هشت ماه بعدهمراه بااشغال دانشکده توسط مردم منجربه قلع وقمع هیئت علمی آنان شد.
            این بلاکه ازشورای انقلاب نازل شده بودادغام نهادهای آموزشی عالی فعال دراستان مازندران بودکه تاآن تاریخ بطور پراکنده فعالیت می کردند.درتاریخ ۲۶ / ۵ / ۱۳۵۸ برپایه لایحه ای که درشورای انقلاب به تصویب رسیددانشکده های مستقردرمازندران که شامل مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی بابلسر،دانشکده تحصیلات تکمیلی شمال ایران،مدرسه عالی منابع طبیعی گرگان، مدرسه عالی کشاورزی ساری ودانشسرای تربیت دبیرفنی بابل بود،دریک دانشگاه بنام دانشگاه مازندران ادغام شدند.دانشسرای تربیت دبیرفنی بابل تنهاازنظراداری تابع وزارت علوم شدوازنظرآموزشی همچنان تابع وزارت آموزش وپرورش ماندودانشجویان آن تعهددبیری داشتند.ولی این دانشگاه نوبنیادکه دانشکده های آن پیش ازانقلاب فعالیت داشتنددارای رئیس مستقل نبودوتمام رؤسای آن تاتابستان ۱۳۵۹ معاون وزیریارئیس مؤسسه تحقیقات وبرنامه ریزی وزارت فرهنگ وآموزش عالی بودندوپست ریاست دانشگاه کاردوم آنهابود.
           پس ازتصویب لایحۀ تشکیل دانشگاه مازندران نخستین رئیس آن دکترفرخ درویش بودکه درعین حال رئیس مؤسسه تحقیقات وبرنامه ریزی وزارت فرهنگ وآموزش عالی وزمانی هم درهمین مؤسسه معاون دکتراحسان نراقی بود.وی کوشش می کرداختلافات داخلی مدرسه عالی راازراه آشتی وسازش حل کندولی موفق نشدواستعفاء داد.مشاورودست راست اودرمؤسسه تحقیقات وبرنامه ریزی یک نفردکترای چپ بودکه ازگروه های چپ جانبداری وبه آنهاکمک می کرد.بویژه تاهنگامی که دکترشریعتمداری وزیربودنامه هاواطلاعات مخالفین که به وزیریارئیس دانشگاه نوشته می شدسرانجام به دست وی می رسید.محل استقراردکتردرویش درتهران ودرمؤسسه تحقیقات بودوگاه گاهی برای رسیدگی به مسایل دانشکده هابویژه مدرسه عالی بابلسرکه وضع حادی داشت وحل آن به بابلسرسفرمی کرد.بااین اوضاع گروههای چپ مدرسه عالی می توانستندبانبودن نظارت کافی همچنان گذشته وپیش ازجاافتادن سازمان دانشگاه به خودسری خودادامه دهند.پس ازاو(دکتردرویش)دکترمحمدمهدی جعفری معاون پژوهش های علمی دکترحسن حبیبی وزیرفرهنگ وآموزش عالی که یاروشاگردآیت الله طالقانی درزندان بودرئیس مؤسسه تحقیقات شدولی ازپذیرفتن ریاست دانشگاه مازندران خودداری کردوخواستارانتخاب یک رئیس مستقل برای دانشگاه وجدابودن دونهادآموزش عالی بود.ولی این انتخاب انجام نگرفت.امادانشگاه زیرنظراواداره می شد.دومین رئیس دانشگاه دکترحسن فریداعلم معاون آموزشی وزارت فرهنگ وآموزش عالی بودکه فردی مدیروباتدبیروبااطلاعات علمی بودودرپایان فعالیت دهساله مدرسه عالی حکم های غیرقانونی هیئت علمی آن رالغوکردوبه تاخت وتازهای آنان پایان داد۲۱و۲۲.
          درتمام مدّت ریاست افرادیادشده چون سازمان اداری وآموزشی دانشگاه جدیدجانیفتاده بودگروههای چپ درمدرسه عالی دولت دردولت بودندوهدفهای سیاسی خودرادنبال می کردند.وقراردادهای غیرقانونی امضامی کردندودانشگاه ودولت راتنهاازنظرتأمین بودجه ونیازهای خودقبول داشتند.درواقع بودجه ازدولت وموضع گیری دربرابردولت ووزارتخانه ازآنهابود.
          اعتراضات صنفی وسیاسی
 
           مازنده به آنیم که آرام نگیریم
          موجیم که آرامش ماعدم مااست
      درمدّت فعالیتهای دهساله مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی (بابلسر)اعتراضات واعتصابات صنفی وسیاسی دانشجویان قابل گفتن است.زیرا،درشرایطی که خفقان برکشورماحاکم بودوعوامل شاه هراعتراضی راولوبرحق بودسرکوب می کردند،اعتصابات صنفی ومبارزه سیاسی علیه رژیم پهلوی درمدرسه عالی صورت می گرفت که البته باواکنش رژیم هم روبرومی شد:
         درپائیزسال ۱۳۵۰ نخستین اعتصاب برای روشن شدن وضع دانشجویان ازنظررشته های تحصیلی انجام شدو۹۰۰ نفردانشجوازرفتن به کلاس های درس خودداری کردند.پس ازمدّتی وزارت علوم وآموزش عالی وضع تحصیلی آنان رامشخص کردوسه رشته،اقتصاد،حسابداری وامورمالی،اقتصاداجتماعی وحقوق کاررابرای آنان درنظرگرفت که سال اول عمومی بودوازآغازسال دوم واردرشته های یادشده می شدند.ضمناًرشته سوم یعنی اقتصاداجتماعی وحقوق کاریک رشته جدیددردانشگاه های ایران بودوفرهیختگان آن بویژه دروزارت خانه کارواموراجتماعی وادارات سازمان تأمین اجتماعی کشوربه تعدادزیاداستخدام می شدند.زیرادرس های تأمین اجتماعی،اقتصاداجتماعی وحقوق کاروبیمه ازدرسهای مهم این رشته بوده است.پس ازافتادن دانشکده بدست مسئولینی که ازدانشسرای تربیت فنی بابل آمده بودند،وازتحصیلات وتجربه و اطلاعات کمی درآموزش عالی برخوردار بودند رشته اقتصاداجتماعی وحقوق کارکه گفتیم رشته تازه ای در میان رشته های های دیگربودومتروک مانده بود دکتررضامستقیم قصدداشت این رشته موردنیازرابازسازی کندامابااستعفای وی ازریاست دانشگاه ازآن به پس کسی به فکربازسازی آن رشته نیافتادکه چنانکه آوردیم درادارات دولتی ایران متقاضی برای استخدام داشت.دوره کارشناسی سه سال ونیم بودوواحدداشته است.بین سالهای ۵۱ تا ۵۳ برای گرفتن واحداضافی بر۲۰ واحد،تا۲۵ واحدوعوض کردن بعضی ازاستادان که نمونه آنهادرسال های بعدودردوره های بعدی زیادبودند،مجانی شدن پلی کپی،پائین آوردن قیمت زیادشده صبحانه وناهاروآزادکردن یکی ازدانشجویان دستگیرشده توسط ساواک که درشعارهانام اورالیلامی آوردندولی نام واقعی وی فیروزه بوده است،چنداعتصاب شدکه یک بارهم منجربه برخوردباپلیس گردیدوعده ای اخراج شدند.باواحدهای اضافی موافقت نشد،پلی کپی هم علیرغم وعده داده شده مجانی نشد،ولی نرخ صبحانه وناهاربه گذشته برگشت.دختردانشجوی دستگیرشده آزادشد.دانشجویان اخراجی باوساطت وکوشش وتلاش دکترحسین رفعتی افشارمعاون آموزشی مدرسه عالی برگردانده شدند.استادان موردنظرهم عوض نشدند.البته دراین اعتصابات که ظاهراًجنبه صنفی داشت مسائل وانگیزه های سیاسی هم مؤثربودودانشجویانی که این اعتصابات رارهبری می کردندهم به مسایل سیاسی وهم صنفی توجه داشته اندوشایدبیشتربه مسایل سیاسی کشورکه ازشعارهای ضدرژیم وپاره کردن ولگدمال کردن عکس شاه درناهارخوری ونوشتن شعارهای ضدرژیم وشاه دردستشویی دانشکده می شدفهمیدکه دل پُری ازرژیم وسران آن دارند.۱۶/۱
         نکته ای که گفتن آن ضروری است گذاشتن محدودیت سنی برای گرفتن دانشجوونتیجه ای است که ازگذاشتن این محدودیت به دست آمد.به این ترتیب که درسال ۱۳۵۲ برای ورودداوطلبان به مدرسه عالی محدودیت سنی گذاشتندواین محدودیت تنهابه داوطلبان تا ۲۲ سال اجازه می دادتادرآزمایش ورودی (کنکور) شرکت نمایند.ولی مسئولان ازاین تصمیم خوددرس تلخی گرفتند.زیرا،عده ی زیادی ازورودیهای این سال به علت کم سن بودن ونداشتن کاروخانواده زیرسرپرستی خود،جذب دانشجویان معترض واعتصابی سالهای گذشته شدند.دکترضیاءالدین شیبانی یکی ازاستادان درباره آنها می گفت :«دکترعدل کودکستان بازکرد،جواب آدم رامی دهند». تعدادمتقاضیان ورودبه مدرسه عالی هم کاهش یافت.ازاین جهات ازسال بعدشرط سنی رابرداشتند.
           درآبانماه ۱۳۵۴ بعلت وابسته شدن مدرسه عالی باتمام دانشجویان آن به وزارت آموزش وپرورش درهمان صبح روزی که روزنامه کیهان بدست دانشجویان رسیدوخبرآن راخواندند،درسالن همکف جمع شدندوباکف زدن وهوراکشیدن وگفتن تبریک برای شغل جدید(خانم معلم،آقامعلم شغل جدیدمبارک)به دانشجویان دیگراعتصاب راآغاز کردندوازرفتن به کلاس درس خودداری نمودندوخواستارروشن شدن وضع خودشدند.طبق تصمیمی که گرفته شده بوددانشجویان پس ازفارغ شدن ازتحصیل دوره کارشناسی دربرابر وزارت آموزش و پرورش دارای تعهددبیری می شدندوحال آنکه تاآن زمان بطورآزاددرس می خواندندوهنگام ورودبه دانشکده چنین تعهدی نداده بودند.علیرغم مهلتی که تعیین شده بودوضع آنان بوسیله وزارت علوم روشن نشدودرنتیجه شیشه های ساختمان وقسمت هایی ازمدرسه عالی راشکستندوبه شهرهای خودرفتند.
 
 
خسارت واردشده به بخش توزیع پلی کپی دراثرحمله دانشجویان            ساواک واکنش شدیدی نشان ندادوتنهایک نفررابازداشت وپس ازیک ماه آزادکرد.درواقع غیرعاقلانه وناعادلانه بودن این قیدوبندبرای همه آشکاربود.دراردیبهشت ماه سال ۱۳۵۵ حدودسی،چهل نفرازدانشجویان درجلوی دراتاق کاردکترعباس فاروقی رپیس دانشکده جمع وخواستارلغو محرومیت ۱۴نفرازدانشجویان شدندکه تنهابرای زهر چشم گرفتن آنهابرای یک ترم اخراج شده بودندواتفاق خاصی نیافتاده بودوچون نپذیرفت اورامضروب وفرارکردند.دکترفاروقی ۲۴ ساعت بیهوش بودوپس ازاینکه درمان های نخستین دربیمارستان امیرکلا انجام گرفت برای ادامه درمان به تهران برده شد.ساواک واکنش شدید نشان دادوعدۀ زیادی رادستگیر کردکه بیشتر آنان دراین واقعه دخالت نداشتند.تعدادی ازدستگیرشدگان برای همیشه ازدانشگاه های سراسرایران اخراج شدندویکسال تایکسال ونیم رادرزندان گذراندند.تااینکه درسال ۱۳۵۶ که فضای بازسیاسی درکشورایجادشدبرگردانده شدند.درسال ۱۳۵۶ نیزدرسیزدهم آذرماه که نزدیک به روزدانشجوبودتظاهراتی درسالن دانشکده انجا م گرفت که منجربه بسته شدن درهای آن درروزبعدگشت.ولی هفته بعددوباره درهای دانشکده به روی دانشجویان بازشدوکسی هم بازداشت نشد.درتمام اعتصابات وتظاهرات انجام شده دختران دانشجوهم شرکت می کردند.دربهارسال ۱۳۵۷ تظاهراتی درداخل شهرعلیه شاه انجام گرفت که اولین تظاهرات دوران انقلاب درشهربابلسربود.گرچه پلیس غافلگیرشده بود ولی تظاهرکنندگان موردتعقیب آنان قرارگرفتندوعده ای دستگیر شدند.یکی ازدانشجویان مدرسه عالی بنام ایوب معادی که دراین تظاهرات شرکت داشت درزیرکتک پلیس به شهادت رسیدوپس ازپیروزی انقلاب مدتی مدرسه عالی به نام اومدرسه عالی ایوب معادی نامیده می شد.یکی دیگرازفارغ التحصیلان مدرسه عالی بنام فریبرزاصلانی هم درهمان سال که درارتش دوران خدمت وظیفه رامی گذراندبعلت سرپیچی کردن ازدستور فرمانده خودبرای تیراندازی به سوی مردم باگلوله وی کشته شد.
 
          درمهرماه سال ۱۳۵۷ باآغازترم تحصیلی دانشجویان مدرسه عالی ازرفتن به کلاس درس خودداری کردندولی چون منافع رژیم رادرآن می دیدندکه برخلاف گذشته که اصرارداشت دانشگاه هابازباشند،اینک منافع آن اقتضامی کرددانشگاه هابسته باشند،ازشکستن وویرانی وبیرون رفتن ازمحیط دانشکده خودداری کردندوبه فعالیتهای سیاسی وانقلابی درداخل وخارج دانشکده پرداختندودرگرداندن راهپیمایی های شهرهم نقش داشته اند.ونیزبه دعوت ازسخنرانان پرداختندکه هریک تحت عنوانی درموردانقلاب سخنرانی می کردند.البته آغازاین نوع سخنرانی ودعوت ازسخنرانان ازسال ۵۶ بوده است وفیلم هایی هم درسینمای شهرنشان داده می شد.
 
فیلم «حماسه یک سرباز»که بوسیله دانشجویان چپ انتخاب شده بود.
 
      مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی که درسال ۱۳۴۹ فعالیت خودراآغازکرددارای زمینی بوسعت ۵ هکتار بوده است که نزدیک به ۲ هکتارپس ازانحلال ناشی ازکتک زدن دکترعباس فاروقی یعنی درسال ۱۳۵۵ ازآن جداشد.دارای یک ساختمان چهارطبقه بازیربنای ۲۰۰۰ مترمربع بود.کل زیربنای این ساختمان که ساختمان آموزشی مدرسه عالی بود ۵۰۰۰ مترمربع می باشد۱۸. آشپزخانه وتریا ۵۰۰ مترمربع زیربناداشته است.ساختمان آموزشی از۵۰ اتاق برخورداربود. یک ساختمان دو طبقه دارای ۲۰ اتاق هم داشته است که اموردانشجویان وپیش ازآن حسابداری ونمازخانه وامورعمومی درطبقه بالای آن بود.درطبقه پائین سالن پینگ پنگ ووزنه برداری قرارداشت.یک کارخانه برق باتعدادی ساختمان ازجمله گلخانه جزء تأسیسات آن بوده است.درسال ۱۳۵۸ اردوگاه نخست وزیری درزمان رژیم گذشته درکناردریای مازندران دراختیار مدرسه عالی قرار گرفت تابصورت خوابگاه دانشجویی ازآن استفاده گردد.این خوابگاه درزمینی به وسعت ۲۹ هکتارساخته شده است که دارای ۹ بلوک با ۱۵۰ اتاق و ۶ ویلامی باشد.تأسیسات برق وشوفاژهم دارد.دانشکده دارای یک کتابخانه که باسالن مطالعه جمعاً۱۹۶ مترمربع مساحت و۱۵۶۱۰ نسخه کتاب (درسال ۱۳۵۷) داشته که تعداد ۱۲۰۰۰ نسخه آن کتابهای فارسی بوده است.کتابهای باارزش وگاهی کمیاب درمیان کتاب هادیده می شود.تاسال،۲۱۰۸،۱۳۵۹نفرفارغ ازتحصیل داشته است.درهمین سال ۵۸۴ نفرهم دانشجوداشت که بایدتحصیل خودراتمام می کردند.ازاین تعداد ۴۴۶ نفرمردو ۱۳۸ نفرزن بودند.دراردیبهشت ماه ۱۳۵۹ درحالیکه نه سال وسه ماه ازفعالیت آن می گذشت وحوادث بسیاری راپشت سرگذاشته بودهمزمان بااشغال دانشگاه های کشوربسته وازآن پس دوره دیگری آغازشد.
         بنیادیافتن مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی درمازندران سبب شدجوانانی که آمادگی ادامه تحصیل رادرمقطع کارشناسی داشتندولی کاریاموقعیت اقتصادی آنان اجازه نمی دادبه نقاط دوردست بروند،به شهربابلسرآمده ودوره کارشناسی راطی کنند.برای جوانان بابلسرموقعیت برای ادامه تحصیل بیشترازدیگران بوده است.بویژه زنان وکارمندان که موقعیت ویژه ای داشتند،می توانستندبه ادامه تحصیل بپردازندکه البته هم موقعیت اجتماعی آنان افزایش پیدامی کردوهم موقعیت اقتصادیشان.برای دانشجویانی هم که ازاستانهای دیگرمی آمدندبازفرصتی بودبرای ادامه تحصیل وپیشرفت.وگروهی ازفرهیختگان آن هم درداخل وخارج کشورتادرجه دکترابه تحصیل خودادامه دادند.
 

 

رونوشت‌ها

 

کهنه تازه تاریخ ساخت نویسنده کارها
۱۶ مارس, ۲۰۱۴ @ ۱۳:۵۰ [رونوشت فعلی] حسین آریازند
۱۶ مارس, ۲۰۱۴ @ ۱۳:۴۹ حسین آریازند
۱۶ مارس, ۲۰۱۴ @ ۱۳:۴۹ [ذخیره خودکار] حسین آریازند
۱۵ مارس, ۲۰۱۴ @ ۲۲:۳۸ حسین آریازند
۱۵ مارس, ۲۰۱۴ @ ۲۱:۴۲ حسین آریازند
۱۲ مارس, ۲۰۱۴ @ ۲۰:۲۹ حسین آریازند
۸ فوریه, ۲۰۱۴ @ ۲۲:۰۳ حسین آریازند
۷ فوریه, ۲۰۱۴ @ ۲۰:۵۶ حسین آریازند
۲۷ دسامبر, ۲۰۱۳ @ ۱۲:۲۶ حسین آریازند
۲۹ سپتامبر, ۲۰۱۳ @ ۲:۵۹ حسین آریازند
۲۹ سپتامبر, ۲۰۱۳ @ ۲:۵۴ حسین آریازند
۲۸ می, ۲۰۱۳ @ ۱۸:۱۴ حسین آریازند
۶ می, ۲۰۱۳ @ ۱۹:۱۲ حسین آریازند
۶ می, ۲۰۱۳ @ ۱۸:۱۹ حسین آریازند
۵ می, ۲۰۱۳ @ ۲۳:۰۹ حسین آریازند
۵ می, ۲۰۱۳ @ ۲۱:۵۵ حسین آریازند
۵ می, ۲۰۱۳ @ ۲۱:۵۵ حسین آریازند
۵ می, ۲۰۱۳ @ ۲۱:۳۸ حسین آریازند
۵ می, ۲۰۱۳ @ ۲۱:۳۰ حسین آریازند
۳۰ آوریل, ۲۰۱۳ @ ۲۲:۰۰ حسین آریازند
۳۰ آوریل, ۲۰۱۳ @ ۱۹:۵۱ حسین آریازند
۳۰ آوریل, ۲۰۱۳ @ ۱۹:۵۱ حسین آریازند
۳۰ آوریل, ۲۰۱۳ @ ۱۹:۴۸ حسین آریازند
۳۰ آوریل, ۲۰۱۳ @ ۱۹:۴۵ حسین آریازند
۳۰ آوریل, ۲۰۱۳ @ ۱۹:۴۳ حسین آریازند
۳۰ آوریل, ۲۰۱۳ @ ۰:۰۴ حسین آریازند
۳۰ آوریل, ۲۰۱۳ @ ۰:۰۳ حسین آریازند
۳۰ آوریل, ۲۰۱۳ @ ۰:۰۳ حسین آریازند
۳۰ آوریل, ۲۰۱۳ @ ۰:۰۰ حسین آریازند
۱۶ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۱۷:۵۲ حسین آریازند
۱۶ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۱۷:۲۹ حسین آریازند
۶ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۲:۵۴ حسین آریازند
۶ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۲:۴۷ حسین آریازند
۶ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۲:۲۳ حسین آریازند
۶ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۱:۵۴ حسین آریازند
۶ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۱:۴۵ حسین آریازند
۶ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۱:۳۹ حسین آریازند
۶ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۱:۳۰ حسین آریازند
۶ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۰:۵۹ حسین آریازند
۶ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۰:۴۵ حسین آریازند
۶ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۰:۳۵ حسین آریازند
۶ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۰:۳۰ حسین آریازند
۶ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۰:۲۵ حسین آریازند
۶ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۰:۱۳ حسین آریازند
۶ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۰:۰۰ حسین آریازند
۵ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۲۳:۵۱ حسین آریازند
۵ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۲۱:۳۸ حسین آریازند
۵ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۲۱:۳۷ حسین آریازند
۵ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۲۱:۲۳ حسین آریازند
۵ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۲۱:۱۳ حسین آریازند
۵ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۲۰:۵۸ حسین آریازند
۵ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۲۰:۴۵ حسین آریازند
۵ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۲۰:۳۶ حسین آریازند
۴ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۰:۵۳ حسین آریازند
۴ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۰:۵۰ حسین آریازند
۴ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۰:۴۹ حسین آریازند
۴ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۰:۳۰ حسین آریازند
۴ ژانویه, ۲۰۱۳ @ ۰:۳۰ حسین آریازند

نگاهی کوتاه به تاریخچه فعالیتهای ده ساله مدرسه عالی علوم اقتصادی و اجتماعی بابلسر(بخش دوم)

تصویر

 

                                اززمان دکترفاروقی نفوذاستادان چپ درمدرسه عالی آغازگردید.تعدادی ازاعضای هیئت علمی که اوآورددارای عقآیدوایده های مارکسیستی بودندیابعداًشدندودرزمان ریاست رؤسای بعدی تعدادشان زیادترشدودرسال۱۳۵۷که درمیان هیئت علمی اکثریت بدست آوردندبااستفاده ازاوضاع نابسامان سال نخست انقلاب وباپشتیبانی دانشجویان کمونیست ومجاهدخلق کنترل کلی مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی رادردست گرفتندودکترنوایی رافراری دادند.

ادامه‌ی خواندن

نگاهی کوتاه به:فعالیتهای ده ساله مدرسه عالی علوم اقصادی واجتماعی بابلسر(بخش نخست)

تصویر

نگاهی کوتاه به:

 تاریخچه فعالیتهای ده ساله مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی

 ( بابلسر )

                      دیباچه

                 این نوشته بخشی ازمشاهدات وتجربیات وپژوهشهای من درمدت خدمت دردانشکده علوم انسانی واجتماعی وپس ازآن است که پیش ازانقلاب اسلامی وتامدتی پس ازآن مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی نامیده ومعمولاًنام شهرمحل استقرارآن هم درانتهای نام مؤسسه آورده می­شدوازنهادهای آموزش عالی پرسروصدای ایران بود.چهارده سال پیش[۱]وپس ازبسته شدن مدرسه عالی نوشته شدکه تاکنون امکان چاپ آن بوجودنیامده بودوپیش ازانتشارکمی اصلاحات وکاهش وافزایش درآن شده است.[۲]

              درحال حاضرتاریخچه‌ ای که دانشجویان واستادان وکارکنان تازه کاردانشکده ودانشگاه بتوانندباخواندن آن یک برداشت واستنباط درست وبسنده ازگذشته دانشکده ­ای که درآن درس می­ خوانندویاکارمی­کنندبدست آورند،وجودندارد.برای سایرافرادی که علاقمندبه دانستن بخشی ازتاریخ معاصرکشورخودهستندنیزهمینطوراست.درحالیکه تاریخچه این دانشکده ومسایل گوناگونی که درآن مطرح شده است برای هرکس که بخواهدبدانددرسالهای ابتدای انقلاب دردانشگاهای ایران چه گذشت مسایل وماجراهای زیادی داردوبه پیشرفت کارآنهاوبه افزایش آگاهی آنان کمک خواهدکرد.وبطورکلی این دانشکده وفعالیتهای آن فراموش شده درحالیکه درزمان خودمهمترین نهادآموزش عالی استان مازندران بوده است.

               این نوشته هم گرچه کوتاه است ولی جامع ومستندمی­باشدوبویژه ازنظراطلاعاتی که درباره فعالیتهای سال نخست پس ازپیروزی انقلاب اسلامی دراین دانشکده می­ دهدبرای همه بسیارآموزنده وگویامی باشدودرجای دیگری نمی ­توان یافت.بویژه این دانشکده پس ازانقلاب درایران تنهادانشکده ­ای بودکه بوسیله مسئولین چپ ودرجهت منافع سیاسی آنهااداره می­شدوازاین جهت درکشورماوضعی ویژه داشت.دراین نوشته تنهاازخاطرات استفاده نشده آنطورکه بعضی­هاگمان می­کنند،بلکه ازمدارک فراوان که بخشی ازآن پیوست تاریخچه می­باشداستفاده شده است وکسانی که به کارتألیف می­پردازند،می ­دانندتهیه یک نوشته وتاریخچه ازاطلاعات دست اول وخام تاچه اندازه مشکل ونیازمندبردباری وصرف وقت ودقت وکاراست.

               درمدت ۴۰سال فعالیت دانشکده علوم انسانی واجتماعی دودوره متمایزوجوددارد:

        ۱–ازآغازفعالیت دربهمن ماه سال ۱۳۴۹تاتابستان ۱۳۵۹که دراین سال درهای آن بسته شدومدتی وضع آن نامعلوم بودولی بعداًاجازه فعالیت گرفت.این دوره ده سال طول کشیدومتن تاریخچه مربوط به این دوره است.

        ۲- دوره دوم که ازتابستان ۱۳۵۹ آغازشده است وتاکنون ادامه دارد.

         اینجانب بااین اعتقادکه تاریخ یک ملت ازبهم پیوستن اسنادونوشته­ های بسیاربوجودمی­ آیدوتجربیات یک دوره ویک نهادنبایدفراموش شودزیرا،سرمایه معنوی ملت ایران است ونیزهرنوشته ای که بتوان ازآن چیزی دانست بکارمی ­آید،این تاریخچه کوتاه رانوشته­ ام.

          اگربپذیریم که تاریخ یک ملت حافظه آن ملت است ونمی توان هم نپذیرفت دراین صورت،وجوداین گونه تاریخچه ­هاکه اوضاع گوشه ­ای ازدانشگاه ­های ماراپیش وپس ازانقلاب اسلامی ملت کهن ایران نشان می­دهدضروری می­ باشد.ملت­ هایی که تجربیات ودانش بدست آورده رادرهرنسل بصورت نوشتاری درآوردند،توانستندتمدن بوجودآورند.زیرادانش وتجربه هرنسل به دانش وتجربه نسل­های گذشته افزوده شده است.ولی ملت­هایی که فرهنگ نوشتاری نداشتندوفرهنگ آنان شفاهی بوده است،مانندآفریقایی­های سیاه پوست،نتوانستنددارای تمدن پیشرفته شوند.ازاینجاست که پیامبراسلام فرمود:دانش رابانوشتن به بندکشید.

         نکته­ ای هم که بایدیادآوری نمایم این است کوشیده ام تادرباره مسائل وگروه­ هاوافرادمنصفانه برخوردواظهارنظرنمایم.زیراشرط درست دیدن ودرست گفتن حقایق داشتن انصاف وواقع بینی است ونبایدوقایع ومسائل راتحریف کردوخواننده رافریب داد.حال تاچه اندازه در این هدف موفق بوده­ ام،خوانندگا ن آگاه وبی­طرف می­توانندنظردهند.

       نکته دیگراینکه دربعضی ازجایهابجای مدرسه عالی، دانشکده به کاربرده شده است که برای جلوگیری ازتکرارنامی است که همیشه بکارمی­رفت وعنوان رسمی آن درتمام این مدت مدرسه عالی بوده است.

      بازهم نکته ­ای دیگررابایدیادآوری نمایم وآن این است که ازسال ۷۵ که آماده چاپ وانتشاربودوتاکنون عده زیادی درسخنرانی هاوتحقیقات خودازمطالب واطلاعات آن بعنوان مرجع استفاده کرده­ اندبدون آنکه ازمرجع نوشته یاگفته خودنام ببرندوالبته این کاری غیراخلاقی وزشت است.

     لازم میدانم ازدکتر ابوالقاسم اسماعیل پوراستادپیشین دانشگاه مازندران واستادکنونی دانشگاه تهران که راهنمایی های گرانبهایی برای افزودن اسنادکرده اند، سپاسگزاری نمایم. 

       نیزکسانیکه اسنادومدارک مربوط به این دانشکده رادراختیاردارندمیتوانندبرای اینجانب بفرستند.

                تاریخچه

           مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی بابلسردرسال ۱۳۴۹درمحل هتل سابق بابلسربنیادنهاده شدودربهمن ماه همین سال آغازبه کارکرد.ساختمان این هتل درزمان رضاشاه وبه دستوراوبابودجه ای ازخزانه کشورزیرنظرمهندسان آلمانی ساخته شد.سپس درزمان حکومت پسرش محمدرضاچنانکه آیین این خاندان بودجزءاموال بنیادپهلوی گردید.معماری آن به سبک معماری آلمانی پیش ازجنگ جهانی دوم می ­باشد.

         درسال ۱۳۴۹که دکترعبدالرضاعدل طباطبائی امتیازمدرسه عالی راگرفت،ساختمان یادشده بازمین­های اطراف وتأسیسات وابسته بدان دراختیاراوقرارگرفت.آنگاه درسال بعد(۱۳۵۰) به مبلغ چهل میلیون ریال به وی فروخته شد.[۳] آرم آن نیزتوسط دکترعدل ازمیان یک مجموعه آرم باستانی که پرندگانی رادرحال پروازنشان می دهدگرفته شده است.[۴]

        درنخستین نیمسال فعالیت که ازبهمن ماه ۴۹ آغازشد،۳۰۰دانشجوودرنیمسال بعدی یعنی ترم پاییزی سال ۱۳۵۰، ۶۰۰ دانشجوپذیرفته شدندواستادانی تمام وقت ونیمه وقت مشغول تدریس شده بودندکه بیشترآنان ازتحصیلات وسوادبالایی برخوردار بوده اند.بدین ترتیب مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی به علت مدیریت آموزشی خوب پس ازچندسال بصورت یکی ازمدارس عالی مهم ایران درآمد.درتمام مدتی که دکترعدل طباطبایی دررأس مدرسه عالی بود،ازکادرآموزشی خوبی برخورداربوده است. ازاستادان آن موقع می­ توان ازافرادی چون:دکترجمال الدین عصاراستادریاضیات،دکترمحمودمنتظرظهوراستاداقتصاد،دکترعلی بهواداستادبرنامه ریزی،دکترضیاء الدین مجیرشیبانی استادبیمه،دکترمصطفی رفیع استادتأمین اجتماعی،دکترمحمدحسین علی آبادی استادحقوق،وپرویزتاجداری استادآماررانام برد.علاوه برآنان استادان مجرب وکارآزموده دیگری هم دراین مرکزآموزشی تدریس می­ کرده­ ندکه استادهمیشگی نبودند.

دکتر محمد حسین علی آبادی

         یکی ازاستادان برجسته ونمایان دراین دوره دکترمحمدحسین علی آبادی معاون پارلمانی دوره دکترمحمدمصدق بودکه پس ازسقوط وی مدت دوسال رادرزندان گذراند.دکترعلی آبادی به نکته سنجی ونقددرتدریس وسختگیری درامتحان ودقت درتصحیح برگه امتحانی معروف بود.تامطمئن نمی شدکه دانشجودرس رافهمیده است به اونمره قبولی نمی داد.ولودرورقه همه جواب هاراطبق پلی کپی یاکتاب نوشته بود.اگرمتوجه می شددانشجودرورقه همه مطالب رانوشته ولی طوطی واریادگرفته ونفهمیده است به اونمره ردی می داد.نمره اوپس ازاعلان لیست نمرات سبب شگفتی بسیاری ازدانشجویان می شدوبسیاری ازآنان ازوی خاطرات تلخی دارند.زیرا،گمان می کردندنمره قبولی خواهندگرفت،امادرلیست اعلام شده افتاده بودند.            دکترعلی آبادی دکترای دولتی ازفرانسه داشت ودرسهای حقوقی می دادولی گاهی درسهای اقتصادی راهم چون”تاریخ عقایداقتصادی” تدریس می کردکه بنابرگفته دانشجویانی که درآن درس هاشاگرداوبودندبرآن درسهاهم احاطه داشت درجوانی شعر هم می گفت.شعر های دوره جوانی وی که چیزی بین شعرنووکهن بودنشان میدهد گوینده وشاعرازژرفای اندیشه وسوادخوب ولطافت فکری ونکته بینی برخورداراست.شعرهای وی کمی پیچیده هم بودوخواننده برای فهم معنای آن بایددقت بکارمی برد.تالیف هم داشته است.یکی ازتالیفات وی کتابی شامل ایراداهای قانون اساسی مشروطه بودکه پیش ازانقلاب قصدچاپ آن راداشت ولی تاکنون عملی نشده است.همزمان باتدریس درمدرسه عالی بابلسر،درزمینه واژه هاوزبان مازندرانی هم تحقیق ویادداشت می کرد،ولی آشکارنیست آن جستجوبه کجارسیده است.برای این کارباچندنفربه یک روستامی رفت وبامردپیری گفتگووپرسش داشت.رویهم رفته انگیزه بسنده برای چاپ پژوهشهای خودراکه همراه باانتقادونکته بینی ونوآوری بودنداشت.دکترعلی آبادی نمره بده نبودومی گفت:من نمی توانم مدیون جوانان وطنم شوم”.یک بارکه خشم وکینه رادرچشم دانشجویان معترض خوانده بودگفت:مراازاینجا(طبقه دوم)به پائین پرتاب کنید.درنمره ندادن اوهم اگردقت کنیم می بینیم ندادن نمره به دانشجویانی که درس اوراخوب ازبرکرده ولی نفهمیده بودند،لجاجت وسختگیری بیجانبوده بلکه ازروی واقع بینی واحساس مسئولیت ودلسوزی بوده است.زیراآن دانش،دانش فهمیده شده وخلاق است که به دردداشجودرزندگیش وبه دردجامعه اش می خوردوحفظ شده هابه دردمدرک گرفتن ونان درآوردن واشغال کردن یک پست وپزدادن خواهدخورد.درآن زمان هنوزواقعه قتل دکتر صفدری استادحقوق دانشگاه تهران بوسیله یکی ازشاگردانش فراموش نشده بود.واحتمال تکرارآن قتل بوسیله دانشجوی دیگری وجودداشت.بااین حال دکترعلی آبادی زیربارنمی رفت.قاتل دکترصفدری پس ازکشتن وفرارکردن ورفتن به عراق وبرگشتن به ایران وبازهم پنهان کردن خود،توسط پلیس دستگیرشدوخودرابه دیوانگی زد.مثلا در بازجویی می نوشت:کفش سیاه است.اماسرانجام اوبه اعدام نرسید.زیرابااستفاده ازسیستم فرانسوی که خودنیزدرآن کشورتحصیل کرده بودبه آن دانشجوفشارواردآورده بود.

       واقعه دیگری نیزدرمدرسه عالی علوم اقتصادی اجتماعی اتفاق افتاد.امابه آن حدنرسیدوآن این بودکه استادی بادانشجویی چپ افتادوبه اونمره نمی داد.دانشجوروزی درحیاط دانشکده جلوی مدرسه عالی ،جلوی استادراگرفت وازاوخواست به اونمره قبولی بدهد.ولی استادگفت همان نمره رامی گذارم توی …مادرت .دانشجوکنترل خودراازدست دادواستادراموردضرب وشتم ولگدقرارداد.شکایت استادنیزبجایی نرسید..

          البته دکترعلی آبادی درکنارسختگیریهای خودازدانش بالایی هم برخورداربودودرتدریس،موشکافی وهوش ودقت نشان می داد.درعین حال آرام وازته دل وبااستدلال صحبت می کرد.بااین ترتیب شنونده متوجه می شدکه به درست بودن نظریات خوداطمینان دارد.گاهی مطالب وانتقادات خودرابصورت پرسش مطرح می کردوخودجواب آن رامی داد.ماننداستادانی نبودکه برای بالابردن ساختگی وجهه خوددرامتحان پرسشهای سخت می دادندولی ازنظردارایی علمی وعرضه دانش به دانشجویان خودکم بضاعت بودند.کسی هم جرات نداشت درکلاس اوحرف بزندیامتلک بگویدولی خودش گاهی به دانشجویان متلک می گفت.

       دکترابوالقاسم دبیریان تهرانی پس ازآغازبکاردکترمستقیم معاون آموزشی وی شد.وی پژوهشگروباهوش ومدیربودودرصورتی که گروههای مخالف اختلال بوجودنمی آوردندوسرنوشت دیگری برای دانشگاه رقم نمی خوردمی توانست خدمات زیادی به دانشگاه مازندران بکند.ولی همزمان بامخالفت انجمن اسلامی و شخص تفرش با اوکه وی راازمعاونت آموزشی برداشته بود،جوجدیدی بوجود آمدوبه اصطلاح جبهه تازه ای علیه دکتررضامستقیم گشوده شد..واو که مردی مدیروباتدبیربودخواه ناخواه دراین درگیریهاواردشدوازدکتررضامستقیم پیروی می کردپس ازاستعفای دکترمستقیم اوهم رفت ودانشگاه مازندران  یکی ازمدیران شایسته خودراکه می توانست سالهابه دانشگاه خدمت ودریشرفت آن کمک کند ازدست داد. 

            دکترمحمودمنتظرظهوردارای دکترای دولتی ازفرانسه،درسالهایی که درمدرسه عالی تدریس می کرد،دراصل استاداقتصاددردانشگاه تهران بودوبرای تدریس درسهایی چون اقتصادخردوکلان وسیاست اقتصادی به مدرسه عالی می آمد.مهمترین کتاب اوهم کتاب «اقتصادخردوکلان »بودکه درایران کتاب درسی معروفی بوده است.

          دکترعلی بهواددکترای دولتی ازفرانسه داشت.برنامه ریزی درس می داد.دانشجویانی که درکلاسهای پرجمعیت اوشرکت می کردند،امیدواربودندهم درس رایادبگیرندوهم نمره بیاورند.بنابراین دردرسی که می دادورزیدگی داشت وبرآن درس بقول سعید نفیسی محیط بود.

         ازچهره های جالب توجه درمیان هیئت علمی که تادوره ریاست دکترنوائی هم تدریس می کرد،دکترعلی نقی مهرکاردارای دکترای دولتی اقتصادازفرانسه بود.ولی برخلاف تمام استادانی که ازفرانسه دکترای دولتی داشتندوازدانش خوبی برخورداربودند،فردی کم سوادبوده است.

          درمصاحبه ای که خبرنگارصفحه”چهره های آشنا”روزنامه کیهان یااطلاعات مربوط به زمانی که مدیرکل بازرگانی خارجی کشوربود،باوی کرده بودگفت:پس ازگرفتن لیسانس به فرانسه رفتم ودرمدت چهارسال توانستم دکترای دولتی بگیرم واین سبب شگفتی همه شد!ولی واقعیت این است که اگرکسی به مدارک تحصیلی وی نگاه می کردمتوجه می شدکه اوپس ازگرفتن لیسانس در۲۲ سالگی ورفتن به فرانسه،۱۷سال به درازاکشیدتادکترای خودرادر۳۹ سالگی بگیرد.وچون بویژه درسالهای نخستین تدریس درمدرسه عالی بی دریغ نمره می داد،ازاین جهت دانشجویان به اولقب“عمومهرکار” داده بودند.غیرازکم دانشی یکی دیگرازویژگی های شخصیتی اوهم این بودکه مردی ”دله”بود.وهمین ویژگی اخلاقی سبب اخراج وی درسالهای بعدتوسط دکترعبدالحسین نوایی شد.دانشجویان دراعتصابهاوتظاهرات خودگاهی علیه اوهم شعارمی دادند.

        یکی ازاستادان دانشکده که درسهای علوم اداری وسازمانهای بین المللی میدادوازاطلاعات خوبی هم برخوردارنبودمحسن کرباسی بوده است.وی فوق لیسانس داشت ورپیس اداره طرح وبرنامه هم بودودرعین حال رپیس حزب رستاخیزبابلسرنیزبود.او معاون اداری مالی نیزبوده است و یکی  ازافرادناراضی تراش درمدرسه عالی  بود.

         دکترضیاءالدین مجیرشیبانی اصول بیمه درس می داد.درکلاس درس خودحین تدریس جوک هم می گفت وازاین نظرمعروف بود.ازدانش خوبی هم برخورداربوده است.

        دکتربهمن کیانی استاداقتصاددانشگاه تهران هم برای تدریس به بابلسرمی آمدوبانکداری درس میداد.وی مدتی ازدوره تدریس خودراباپای شکسته وباچوب زیربغل گذراندوباهمین وضع به کلاس می رفت.

        مصطفی رفیع تامین اجتماعی درس می داد.تدریس اوهمراه باگفتگوواظهارنظربود.نظردانشجویان راهم می خواست وبه گفتگو های سرکلاس اهمیت ودرامتحان نمره می داد.رفیع دوست داشت به گفته یکی ازدانشجویان همه اورایک فرددانشمند بشناسند.بعدهابه سوئیس رفت ودکتراگرفت وبرگشت.ولی آب اوبادکترفاروقی به یک جونمی رفت.رفیع زبان داربودوفاروقی نمی توانست جواب های اوراتحمل کند.ازاین جهت طی نامه ای برای اونوشت بااستعفای شماموافقت می شود.درصورتی که اصلا استعفاء نداده بود.این یکی ازروشهای فاروقی برای اخراج استادانی بودکه زیربارحرفهای اونمی رفتند .۵

       به این ترتیب مورخی که ازتاریخ پندنگیردواستبدادپیشه کند،بدتراززمامداری است که ازتاریخ پندنگرفته وباشیوه استبدادبخواهدبه مدیریت ورهبری بپردازدودکترعباس فاروقی این نکته رادرنظرنگرفت وخودودانشکده ای راباداشتن تجربیات زیادبه سقوط کشاندکه پس ازانقاب سبب پسرفت وکشمکش برای مدرسه عالی شد.

            پرویزتاجداری آمارتدریس می کرد.وی بعداازیکی ازدانشگاههای آمریکادکتراگرفت وبه پژوهشهای علمی پرداخت وآثارزیادی بوجودآورد.

          دکترمحسن هشترودی ریاضیدان معروف هم درمدرسه عالی ظاهراجزء هیئت علمی بود.ولی اورادراصل برای «تبرک» آورده بودند.درکلاس درس «منبر»می رفت.ازجمله اینکه:شماجوانهابایدازروی جنازه ماپیروپاتال هابگذرید!هنگامی که یکی ازکارگران دراتاقش اورادیدکه سجاده ای پهن کرده ومشغول به عبادت است دچارشگفتی شد.درواقع دکتر محسن هشترودی ازراه محاسبات ریاضی به خدارسیده بودوباین جهت خداراپرستش می کرد.

         انگلیسی رااستادی درس می دادکه دراین رشته واردبود.ومدتی هم درانگلستان زندگی وتحصیل کرده بود.دکترحسین رفعتی افشارکه عده ای می گفتنتنها معادل دکترا دارد،صدایی گرفته وخشن داشت وزن انگلیسی خودرارهاکرده ودرایران تنهازندگی می کرد،باسن بالا.پیش ازآمدن به مدرسه عالی استاددانشگاه تهران بودودردربارهم درس داده بود.بنابراین درآنجا هم پشتیبان داشت.کوهنوردخوبی بودوبرای مدتی رئیس سازمان کوهنوردی ایران بوده است.وبه فراماسون بودن هم معروف بود.درانگلستان دریک مجلس هنگام رقص بایک خانم یواش یواش دستهایش پایین آمد،بدون اینکه ازپیش ازآن خانم که بااومیرقصیدرضایت گرفته باشد.بنابراین یک چک به اوزد.

        خوددکترعبدالرضاعدل طباطبایی رئیس وبنیانگذارمدرسه عالی نیزتحصیلکرده فرانسه ودارای دکترای دولتی در اقتصادبودوگاهی تدریس نیزمی کرد.وی یک ردیف سه جلدی کتاب دراصول علم اقتصادداشت ومنتشرکرده بود.هنگامی که قرارشددکترعلی بهواداصول علم اقتصادرادرمدسه عالی تدریس کند،دکترعدل طباطبایی بدون گفتگوی ازپیش وجلب رضایت او دستوردادتاازروی کتابش کپی کنندوتادراختیاردانشجویان قرارگیرد.دکتربهوادپس ازاطلاع ازجریان پرسیدشماباچه کسی صحبت کردیدکه چنین کاری راانجام دادیدوسپس یک جزوه جامع در۶۰ صفحه تالیف کردوآن راتدریس نمود.

         دکتررفعتی افشار فراماسون بودبه این جهت پس ازپیروزی انقلاب اسلامی اوراازدانشگاه تهران اخراج کردندونامش هم درروزنامه درمیان نام هفتصدنفراستادان اخراجی آنجااعلام شد.اوکه پیش ازانقلاب سالهادرمدرسه عالی بابلسرتدریس کرده ومعاون آموزشی هم بودودرمیان هیئت علمی فردی شناخته شده بود،روزی ازتهران به دانشکده علوم اقتصادی و اجتماعی آمدویکراست به اتاق آموزش رفت که تعدادزیادی هیئت علمی درآنجا نشسته بودند.وبیشترآنهاهم چپ بودند.سلام کرد،ولی انگاراصلاکسی صدای اورانشنیده ویاوی رانشناخته است.حتابه طرف اونگاه هم نکردند.زیراپس ازانقلاب بودومنافع آنهاایجاب می کردکه چنین کنند.بنابراین هیچکس جواب سلام اورانداد.وضع راکه چنین دیدازاتاق بیرون رفت.به انگلیس سرزمین مادری فراماسونری رفت ودرآنجادرتنهایی وفقرزندگی کردتااینکه پس ازچندروزکه ازفوت اوگذشته بودجسدش رادراتاقش یافتند.چنین،مکتب برادری که یک عمربه آن خدمت کرده بوددرروزگارپیری وفقرودربه دری حاضرنشدبه اوکمک کند.

            دکترحسین رفعتی افشارمدت زیادی معاون آموزشی دانشکده واهل مدارا بود. روزی عزت اله اختیارمسئول امنیتی مدرسه عالی که قبلامامورکشتارگاه وازاقوام دکتر عباس فاروقی بود،وارداتاق استادان وبه حالت تعظیم دولاراست شد.دکتررفعتی افشارگفت این پدرسوخته اگرکاره ای شودپدرمردم رادرمی آورد.اختیارگفت چی گفتیدقربان؟رفعتی افشارگفت هیچ چی شوخی کردم.

           غیرازاوخانمی فنلاندی اصل هم به نام آلن ویو لاتوکلی که فوق لیسانس بوددرتدریس زبان انگلیسی شرکت داشت.

            چهره ای علمی که درسال ۵۴ ناگهان درمدرسه عالی درخشید،مهدی ملک بودکه بهمراه همسرش گیتاایروانلوکه هردوهم فوق لیسانس داشتندورشته تحصیلی آنهااقتصادبود،برای تدریس به مدرسه عالی آمدند.مهدی ملک بزودی بعنوان استادی توانادرتدریس درس رشدونوسانات اقتصادی درمیان استادان آنجابرای خودجابازکرد.دانشجویانی هم که به کلاس اومی رفتندوبرمی گشتند،ازدانش اووتدریسش تعریف می کردندومی گفتندپراست.تاآن زمان درس رشدونوسانات اقتصادی درمدرسه عالی استادنداشت ودانشجویان به علت آنکه آن درس نبودضعیف بودندودرآزمایش ورودی دانشگاههای دیگرکم می آوردندواین درس پاشنه آشیل آنهابودوبرای گذراندن درس یادشده درترم تابستانی به دانشگاه ملی می رفتند که دکترملاح استادمعروف آن درس بود.مهدی ملک نخستین استادآن درس مشکل درمدرسه عالی بود.وی درسالهای بعدبه انگلستان برگشت ودکتراگرفت.ولی بعلت مشکلی که برای اوبوجودآمده بود،به ایران برنگشت ودرکشوریادشده ماند.

          عده­ ای ازدانشجویانی که دراین مدت فارغ التحصیل شدند،دردانشگاه ­های داخل وخارج کشورپذیرفته شده وبه تحصیل ادامه دادند.معایبی هم دراین دوره وجودداشته است،مانندتشتّت دردستگاه اداری وپایین بودن سطح حقوق اکثریت کارکنان که بین آنان بااقلیت کوچک موردنظرتبعیض هم وجودداشت ونیزوجودیعضی ضعف­هاکه البته درتمام دانشگاه های کشوروجودداشته است وازطرف سران حکومت ندیده گرفته می­ شد.اماازنظرکادرآموزشی،هیچگاه مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی (بابلسر)درتمام دوره ­های فعالیت خودبه این حدازپیشرفت ونیرومندی نرسیده است.

         درمدت ریاست دکترعدل یعنی ازبهمن ماه ۴۹ تاآبانماه ۱۳۵۴ وضع اداری دانشکده متشتّت وپرازاختلاف ورقابت بین مسئولین اداری بوده است.به عبارت دیگرباهم نمی ساختند.

         مدرسه عالی به نوبت چندقائم مقام ومعاون آموزشی ولی تنهایک معاون اداری ومالی برای مدتی محدودداشت.

         نارضایتی دانشجویان زیادبودوبه دفعات بعلت فشارهایی که به آنان واردمی­شد،دست به اعتصاب زدندکه به بخشی ازهدف ­های خودهم رسیدند.

      گروه­ های آموزشی مشغول فعالیت بودندومعمولاً استادانی باسوادوباتجربه وتمام وقت دررأس این گروه­هاقرارداشتند.قسمت­ های آموزشی واداری شامل دبیرخانه،طرح وبرنامه،حسابداری وامورمالی،خدمات،امورعمومی (که وظایف مسئول آن شامل کارها ی حفاظت هم می­ شد)،اموردانشجویان وکتابخانه بود.

       گاه گاه ازسخنرانان ونویسندگان دعوت می ­شدتابرای دانشجویان سخنرانی کنند،ازجمله دکترمرتضی مطهری ومحمود دولت آباادی۶ دراین سلسله سخنرانی­هادرآنجاسخنرانی کردند.سخنرانی هاماشین نویسی می شدودراختیاردانشجویانی که درس مسایل روزداشتندقرارمی گرفت.

یک نمونه ازرساله هاو سخنرانی های درس «مسایل روز»

یک نمونه ازرساله هاو سخنرانی های درس «مسایل روز»

               تئاترمشغول فعالیت بوده است وتعدادی ازدانشجویان درنمایش ­هابازی می­کردند.گروه موسیقی هم درمجالس فعالیت داشت.درسال ۱۳۵۳باهمکاری سینمای آزادایران واداره فرهنگ وهنراستان مازندران بیست وسه حلقه فیلم ۸ میلیمتری بمدت پنج شب نمایش داده شد.          برای مواظبت وخبرچینی ازدانشجویان تعدادزیادی خبرچین وجودداشت که بموقع خبرهارابه مسئولین حفاظت مدرسه عالی ویارئیس آن می­ رساندند.چنانکه یکبارپس ازمدتی شعارنوشتن درنقاط مختلف دانشکده دانشجویان خبرچین توانستندآنهاراشناسایی ومعرفی کنندودرنتیجه عده ای دستگیرومدتی زندانی شده بودندکه بادادن تعهدتوانستنددوباره مشغول به تحصیل شوند.ویکبارهم بارساندن خبرکتک خوردن قریب الوقوع دکترعدل به فراراوکمک کردند.البته این امرمنجربه کتک خوردن چنددانشجوی خبرچین بوسیله دانشجویان مخالف درداخل دانشکده هم شد.

       ساعت کاراداری ازهشت صبح تادوازده وازدوتاشش بعدازظهربود.ولی درتابستانهاکه کاراداری کم بود.ساعت کار۸ تا ۱ بعدازظهربودوگاهی هم چندروزدرهفته تعطیل می ­شد .

          درنیمسال دوم سال تحصیلی ۵۴-۵۳ ،دراین مرکز ۱۷۱۲ دانشجومشغول به تحصیل بودندکه ازاین تعداد۵۴۴ نفردخترو ۱۱۶۸نفرپسربوده ­اند.دررشته اقتصاداجتماعی وحقوق کارتعداددختران نسبت به رشته های دیگرزیادتروگاهی دریک کلاس برپسران برتری داشت.

        غرورناشی ازدانشجوبودن درعده زیادی وجودداشته است وگاهی سبب اعمالی می­شدکه بادانش اندوزی وشئون دانشجوئی و انسانی مغایرت داشت.بعلت این غرورونیزبعضی ازکردارهای نادرست،مردم شهربه آسانی به دانشجویان مرداتاق اجاره نمی­دادند.

       صبحانه وناهاروشام داده می ­شد.بهای صبحانه درسه نوع از۱۰ تا ۲۰ ریا ل وناهار ۲۵ ریال بوده است.البته زیان آن رامی با یستی ازمحل ۴۱۰۰۰ ریال شهریه سالانه دانشجویان وکمک وزارت علوم وآموزش عالی جبران می ­کردند.                                                                  

       درسال ۱۳۵۳ که آموزش عالی رایگان شدتنهانسبت کوچکی ازدانشجویان همچنان شهریه می­پرداختندوبقیه ازآموزش رایگان استقبال کرده وتعهدآن راپذیرفتند.چنانکه درنیمسال دوم سال تحصیلی ۵۵-۱۳۵۴(دوترم پس ازآغازرایگان شدن آموزش عالی)ازتعدادکل۱۶۶۰ نفردانشجوی دختروپسرتنها۳۶ نفرشهریه می­پرداختندو۱۶۲۴ نفربقیه دربرابراستفاده ازآموزش رایگان تعهدخدمت داده بودند.واینان می­توانستنددرصورت داشتن شرایط،ازکمک هزینه ووام تحصیلی ومسکن استفاده کنند.درتابستان سالهای ۱۳۵۳و۱۳۵۴ دانشجویان رابه اردوهای عمران ملی فرستادندکه درسال ۱۳۵۵ هم تکرارشد.یکی ازهدفهای تشکیل این اردوآن بودکه جای ترم تابستانی راکه لغوشده بودپرکند.اردوی تابستانی هم تشکیل می­شدکه برای یک هفته دراردوگاه نخست وزیری درکناردریادختران وپسران شرکت کننده به تفریح واستراحت می­پرداختندکه نمایانگروضع آن موقع هم هست.تعدادسهمیه مدرسه عالی درتابستان سال۵۴ دراین اردو۲۰نفربودوازمیان متقاضیان بوسیله سرپرست مدرسه عالی انتخاب می­شدند.ولی دانشجویان شرکت کننده دراردوهای عمران ملی حقوق دریافت می­کردندوتغذیه شان هم به عهده اردوبود.

         یکبارمراسم شب شعربرگزارشدکه شعرای نوپردازمعاصردرآن شب شعرشرکت کردند.فعالیت­های ورزشی زیادبود.درورزشهای کشتی،وزنه برداری،فوتبال،والیبال،پینگ پنگ،شطرنج،بسکتبال،مشت زنی وکوهنوردی فعالیت می­شدودانشجویانی که دراین رشته­ هافعالیت داشتنددرمسابقات هم شرکت می­کردند.مدرسه عالی دارای سالن کشتی وزمین والیبال وبسکتبال وفوتبال بوده است.

         درسال ۱۳۵۱ قطعه زمینی به مساحت ۲۰ هکتاردرمنطقه باقرتنگه درخاورشهربابلسربرای بنای تاسیسات یک دانشگاه دراختیارمدرسه عالی قرارگرفت و۳۰ تن سیمان هم برای آغازکارها دادندکه بدنبال انحلال مدرسه عالی پس ازکتک خوردن دکترعبا س فاروقی پس گرفته شدوهمراه بادفتر مرکزی دراختیاردانشگاه رضاشاه کبیروقت قرارگرفت.بعداًدرزمین یادشده باافزودن زمین­های جدیدمجتمع دانشگاه مازندران ساخته شد.تعدای ازساختمان­های مدرسه عالی هم واقع دربخش خاوری محوطه ۵ هکتاری آن بازمین­هایی به وسعت حدود۲هکتارکه دریک طرف دیواری قرارداشت به تصرف دانشگاه یادشده درآمدوکلاًتمام تأسیسات وزمین­های فروخته شده به دکترعدل طباطبائی درمهرماه سال ۱۳۵۰،درتابستان ۱۳۵۵ برای دانشگاه رضاشاه کبیربه مبلغ ۸۵ میلیون ریال ازوی خریداری شد.دیواریادشده پس ازیکی ازاعتصابهای دانشجویان ساخته شده بودکه دانشجویان سیم خاردارموجودراکنده بودندوبعداًدرآن طرف دیواردرزمینی که وجودداشت،برای دانشگاه تازه بنیاد۱۰ دستگاه ساختمان ساختند.البته تبدیل مدرسه عالی باتربیت کارشناس ،به تربیت فرهیختگان تحصیلات تکمیلی باگرفتن پول،ازمقاصددکترعدل هم بودولی موفق به آن کارنشد.

           علت تصمیم به انتقال داشکده علوم اقتصادی واجتماعی به غرب شهربابلسرکه درآن هنگام درخارج ازشهرقرارداشت،این بودکه می توانستنداززمینهای زیادی که درآن سمت شهربصورت بیکاروجودداشت،برای ایجادیک دانشکده ودرصورت لزوم یک دانشگاه تازه بنیاداستفاده کنند.ونیزعلت مهم دیگری هم بودکه درصورت اعتصاب واعتراض دانشجویان بعلت آنکه سروصدای معترضین به خارج ازدانشکده منتقل نمی شد،ازاین جهت جمعیت زیادی که دردرون شهرزندگی میکردندتحریک نمی شدندورژیم صدمه نمی دید.درمحل جدید(باقرتنگه)ساکنین کمی زندگی می کردند.

          تنهایک باردرتابستان سال ۱۳۵۲ترم تابستانی برای همه دانشجویان گذاشته شدکه هردانشجو می­توانست حداکثرتا ۱۰ واحدانتخاب کند.ولی درتابستان­های دیگرتنهادانشجویانی که نزدیک به تمام کردن دوره کارشنا سی خودبودندواحددرسی می­گرفتند. چنانکه درترم تابستانی ۵۴ از۵۷۲ دانشجوثبت نام شدکه ۱۲۹نفرازآنهاپای لیسانس بودندو۴۴۳ نفرگزارش تحقیق وکارآموزی گرفتند.

         تاسال ۱۳۵۱ نمرات دانشجویان بصورت عددی بودوازآن سال بصورت حروفی درآمد۷] درکنارفعالیتهای تریاوسلف سرویس برای تأمین غذای دانشجویان،استادان هم دارای باشگاهی جداگانه واقع درباغ کشاورزی بابلسر بودندکه غذاواتاق خواب باقیمت مناسب دراختیارشان قرارمی­ گرفت.[۸] گاهی هم کاردانشجویی درادارات مختلف به دانشجویان داده می ­شدکه دربرابرآن مبلغ چندصدتومان درآمدنصیب هردانشجومی­گردید.بارایگان شدن آموزش که باری سنگین راازدوش خانواده ­های دانشجویان وخودآنهابرداشت،وام تحصیلی وکمک هزینه تحصیلی ووام مسکن وکمک هزینه مسکن جای کاردانشجویی راگرفت ولی بعداًدوباره کاردانشجویی هم به تعدادکمترازگذشته برقرارشد.خوابگاه وجودنداشت ودانشجویان ازجهت مسکن وهزینه اجاره خوابگاه درتنگنابودند.بویژه برای پسران که بعلت جونامناسبی که بوسیله تعدادی ازآنان درشهرایجادشده بودبسیارمشکل­ترازدختران موفق به اجاره کردن مسکن می شدند.

         درتابستان سال ۱۳۵۴فعالیتهایی برای وابسته کردن مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی بابلسربه وزارت آموزش وپرورش انجام گرفت که ازدیدکارکنان ودانشجویان دورنگه داشته شده بود.مطمئناًٌمهمترین علت این پنهانکاری ترس ازواکنش دانشجویان این دانشکده بودکه به اعتراض واعتصاب معروف شده بودند.گرچه برای انجام مقدمات این کارآمدورفت انجام می­گرفت ولی جلسات پنهانی بودوکسی اطلاع پیدانکرد.تااینکه دراواسط آبان ۱۳۵۴ روزنامه کیهان خبری راجع به وابسته شدن مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی باتمام کادرآموزشی واداری ودانشجویان به وزارت آموزش وپرورش چاپ کردکه ازمحتوای مطالب آن آشکارمی ­شددانشجویان بایدپس ازتمام کردن تحصیل دروزارت آموزش وپرورش بکاربپردازندوحال آنکه این تصمیم  مستلزم گرفتن تعهدهنگام نا م نویسی برای آن ترم بوده است.به هرحال ازصبح همان روزکه خبررادرروزنامه خواندند،پیش ازبصدادرآمدن زنگ ورودبه کلاسهای درس، اعتصاب راآغازکردندوشعارهای گوناگون دادندوپس ازچندروزچون مسولین وزارت علوم جوابی ندادند،شیشه­ هاراشکستندورفتندودانشکده بسته شد.ودکترعباس فاروقی که فردی مستبدبودازطرف دکتراحمدهوشنگ شریفی وزیروقت آموزش وپرورش ،بجای دکترعدل طباطبائی ریاست این مرکز رابه عهده گرفت.

          دکتر فاروقی برای اینکه براوضاع چیره شودترم رادرهمان نیمسال باوجودی که وقت کافی برای بازکردن دانشکده راداشت ادامه ندادوباامروزوفرداکردن ووقت گذرانی بقیه مدت ترم راسپری کردتااینکه درنیمسال دوم سال تحصیلی ۵۵-۱۳۵۴ کلاسهای درس گشوده شد.

           پس ازاینکه دکترفاروقی دررأس دانشکده قرارگرفت،دانشجویان بارفتن رئیس پیشین آرام ترشدند.ولی فاروقی مردی تندخو  بودوچنانکه درسخنرانی خویش درجلسۀ آشنایی بادانشجویان درآغازترم جدیدبالحنی توأم باشوخی وجدی گفت،چون کُـرداست وشنیده است که دانشجویان اینجاشلوغ هستندآمده است تاباآنهابجنگد،ابتدادانشجویان فعال وشناخته شده راجمع کردوآنهاراتهدیدنمود.سپس پنهانی به جمع آوری مدارک آنان وعکس برداری ازتجمع های دانشجویان درسلف سرویس ودرحین خوردن غذاکرد(دانشجویان عکاس رادنبال کردندولی اوفرارکرد).وبدرفتاری راادامه دادودرآخرین مرحله وپیش ازمضروب شدن ۱۴ نفرازدانشجویان رابدون آنکه گناهی داشته باشندوتنهابرای زهرچشم گرفتن ازبقیه برای مدّت یک ترم اخراج کرد.درحالیکه خودآگاه بودکه این کارسبب تحریک دیگران خواهد شدوالبته خود نیزنگران واکنش آنهابود.این تحریکات سبب شدعده ­ای درحدودسی چهل نفربانقشه قبلی درجلوی دراتاق کاراوجمع شده وخواستارلغوفوری اخراج آن عده شوندوچون نپذیرفت باوی گلاویزشدند.البته ضربه کاری دراثرپرتاب کپسول گازآتش نشانی که بوسیله یکی ازدانشجویان ازدیوارجداشده بودبرپشت او فرودآمدوبیهوش شد.بلافاصله ازساعت دو بعدازظهرهمانروزتبلیغات رادیووسپس دیگررسانه­ های گروهی علیه دانشجویان شروع شدوتاچندروزادامه داشت.ازآن تبلیغات شدیدآشکاربودکه رژیم واکنش شدیدنشان خواهدداد.همانطورهم شدوعده زیادی دستگیروروانه زندان­های ساواک شدند.۹]

                  غیرازفعالیتهایی که برای بازشدن مدرسه عالی انجام گرفت،خوددکترفاروقی هم یک نامه برای شاه نوشته بود،وشنیده شده که شاه ازطریق ساواک نامه ای توبیخ آمیزبرای قاروقی نوشته ودرموردفشاربه دانشجویان اوراتوبیخ وسرزنش کرده است.

                  برای اطلاع افراددانش دوست ودوستداراسنادومدارک علمی خوب است بگویم تاکنون بسیاری ازاسنادومدارک علمی مدرسه عالی علوم اقتصادی واجتماعی ونیزدانشکده همسایه آن تکمیلی شمال،درجندنوبت ازجمله بادستوردکترعباس فاروقی ویا درجریان انقلاب فرهنگی ونقل وانتقال دانشکده هاپراکنده ویاسوزانده  شد .

               چنانکه دکترفاروقی پس ازروی کارآمدن دستوردادآنچه ازپایان نامه هاوگزارش تحقیق های دانشجویان تازمان وی باقی مانده بود،بارنیسان وانت دانشکده کرده به آن طرف رودخانه شازده ویا بقول خودبابلسری هاشازده رودخانه که درآن هنگام هنوزمسکونی نشده بودبرده وآتش بزنند.درحالیکه درمیان آن رساله هانوشته های باارزشی هم بودوازباقی مانده آن دانشجویانی که مشغول گذراندن دوره فوق لیسانس دردانشگاههای کشوربودنداستفاده کردند.

              درزمان انقلاب فرهنگی هم بسیاری ازمدارک علمی و اداری دانشکده تکمیلی شمال ویادانشگاهی که قبلابه نام رضاشاه بوداز جمله بیش ترمدارک فعالیت چندساله این دانشگاه که ازهارواردنسخه برداری شده بودناپدیدشد.

           فاروقی درهمان جلسه آشنایی بادانشجویان ومعرفی اعضای هیئت علمی دلایلی برای ردتعهدبه آموزش وپرورش آورده بود ازجمله اینکه مخارج این امرزیاداست وبه سوددولت نیست.وازآن پس هم دیگرکسی ازتعهددانشجویان به آموزش وپرورش حرفی نزد واین گره که بایک هفته اعتصاب ودادن شعاروشکستن شیشه هابازنشده بودبه آسانی وبادست اوبازشد.

          دکترفاروقی پس ازآن حادثه(کتک خوردن)راه بدرفتاری وخشونت وآزارکارکنان ودانشجویان وحتااستادان رادرپیش گرفت.به دستوراودورمحوطه دانشکده راسیم خاردارکشیدند.پیش ازآن روی دیوارتوری داشت وآنهم برای جلوگیری ازفرارداشجویان پس ازشکستن واعتراضات ازآن راه بوده است.ولی پس ازکتک خوردن خفت باروی سیم خاردارهم افزوده شدومدرسه عالی علوم اقتصادی واجتمایی شبیه به یک پادگان ودارای استحکامات گردیدوخودنیزهمواره دومامورازشهربانی به همراه داشت.وی چون فردی دارای خصوصیات استبدادی بودنمی­توانست استادان آزاده وباسوادراکه حاضربه تحمل تحمیلات وی نبودندتحمل نمایدوکادرآموزشی خوب گذشته ازبین رفت.بیشتراستادان تحصیلکرده وآزاده رابااستادانی کم سوادومطیع جایگزین کردودرنتیجه کادرآموزشی ضعیف شدومحتوای جزوه های درسی هم همینطور.وخودازآن پس درحمایت محافظان قرارداشت که ازمأموران شهربانی بودندوحتادردرون دانشکده هم برای رفتن ازنقطه ­ای به نقطۀ دیگرهمراه بامحافظان حرکت می­کرد.وی همچنین پس ازکتک خوردن فردی اهانت گروخودکامه شده بودوازنمونه های رفتاروی باهیئت علمی چنانکه درجای دیگری هم اورده ام حکمی است که برای دکتر مصطفی رفیع نوشت ودرآن حکم نوشت بااستعفای شما موافقت میشودوحال آنکه وی اصلاًاستعفاء نداده بود.مانندآن نامه رابرای استادی به نام بیژن ساکت خوهم نوشت واورااخراج کردکه کپی نامه درمیان اسناددیده می شود.۱۰

               وباین ترتیب دکترعباس فاروقی که خودمورخ بوداین گفته آکتن مورخ انگلیسی رافراموش کردکه روزی گفته بود:«قدرت فساد می آوردوقدرت مطلق فسادمطلق.

 دکتر فاروقی و هیئت علمی وی.«تارنمای وارش»                     اعضای هیئت علمی واطرافیان دکترفاروقی ازراست:۱-محسن کرباسی(رییس دبیرخانه وعضوهیئت علمی ورئیس حزب رستاخیزشهربابلسر)۲-دکترعلینقی مهرکارکه درمیان دانشجویان معروف به”عمومهرکار”بود.۳-احمدعلی زاویه عضوهیئت علمی ۴-بهرامی کارمند۵-صادق بختیاری(رییس طرح وبرنامه واستاد)۶-دکترعبدالحسین نوایی معاون دانشکده۷-احمدگلبابایی استادریاضی۸-غلامحسین لاجوردی استادجامعه شناسی۹-دکترعسگرحقوقی نویسنده کتابهاورساله هایی درتطبییق اسلام وملیت ایرانی باایده ئولوژی شاهنشاهی واستادپاره وقت۱۰-دکترعباس فاروقی ۱۱-سیف زاده عضوهیپت علمی.۱۲-عزت اله اختیاررئیس امورعمومی ۱۳-مسعودلشگری عضوهیئت علمی.