میهن پرستی به سبک رضاخانی

رضا خان پالانی یا پهلوی پس از اینکه کمی قدرت بدست آورد بفکرش رسیدتا ازخطرات برخورده خودواعقابش باکشورهای همسایه بکاهدو,خطر برخورد با  آنها را کمتر کند.ازاین جهت بخشی ازخاک ایران را به ترکیه داد،بخشی رابه افغانستان وبخشی راهم به عراق عرب وبه این ترتیب  بخشهایی ازخاک ایران بدون جنگ و بدون ادعای دیگران به آنها داده شد تنها به صرف اینکه نگهداری از آن بخشها ازخاک سرزمین ایران مشگل است. با این حال بعضی از طرفداران وی اورا لقب کبیر داده اند

هنرممتازفردوسی درخلق شاهکارملی ایران

                                                            هنرممتازفردوسی درخلق شاهکارملی ایران*

           همانطورکه نوشته شد فردوسی به تازیان که تازمان اوچهارقرن ستمگرانه برایران حکومت کرده بودندارادتی نمی ورزید،بدون آنکه این معنی به مبانی مذهبی وی که رنگ تشیع داردخللی واردآورد.اصل ثنویت راازمآخذخودحذف نمی کند،ولی درمواردیکه ممکن است احساسات خواننده مسلمان جریحه دارگرددعنان سخن بازمی کشد.البته احساس غروری که فردوسی ازآیین ایران باستان داشت ازمباهات وی به گذشته ایران قابل تفکیک نبود.وی بعنوان یک مسلمان ناگزیرمیبایست ازآشکارساختن تناقض پاره ای ازدقایق این دوآیین بپرهیزدوازاینکه وی به پیروی نهانی ازآیین مغان متهم نگشته می توان استنباط کردکه درآن روزگاران احساس غروری که ازیک سوجنبه سیاسی ومیهن پرستی وازسوی دیگرجنبه دینی ومیهن پرستی داشته امری عادی بوده است.

          علاوه برآن ازرویدادهایی که به توصیف آن می پردازداستنتاجهای کلی نمی کندوحقایق راچنان تفسیرنمی کندکه بتوان درهمه مواردازآنهانتیجه واحدی گرفت.فردوسی درداوریهای خودنسبت به گذشته وحدت نظرندارد.زیرااین ستایشگرگذشته ایران درعین حال مسلمان است.وی تضاداین دودیدگاه رابامختصر تحسری می پوشاندکه ناشی ازعقیده اومبنی براینست که تحولات همواره به ناسامانی وبدی منجرمی شود.لاکن توصیف واقعی رویدادهابوسیله فردوسی بدون تفسیروتعبیروفقدان مبنایی واحدبرای نتیجه گیری ازآنهاخودپیروزی عظیم است.زیرا،براثرهمین کیفیت است که هرعصری می تواندخودرادرگذشته بازیافته بدین ترتیب آنرازنده نگهدارد.وچون شاعراهتمامی درگرفتن نتیجه واحدی ندارد،کتابش به همه ایرانیان تعلق یافته درتقویت وتحکیم احساسات ملی آنان تاثیربسزاکرد،واین همان هدف نهایی است که موردنظرخودفردوسی بوده است.

       اهمیت شاهنامه فوق العاده زیاداست.درباره ارزش آن ازنظربرانگیختن احساسات میهنی ایرانیان شاعرباتوصیف گذشته ای چنین پرافتخارهم میهنان رابه احیای این مجدوعظمت می خواند.اوخواستارجنب وجوش است و بدین وسیله دارویی برضدتسلیم وترک نفس وخمودی تجویزمی کند.بنابراین جای تعجب نیست بعدهاهرزمان که ملت ایران می بایست برپریشانی وانقیادچیره گردد ازاین آوای نیروبخش الهام گرفته است.

فردوسی درباره آغازسرودن شاهنامه خودگفته است:

 به شهرم یکی مهربان دوست بود*       توگفتی که با من به یک پوست بود

 مرا گفت خوب آمد این رای تو             به نیکی خرامد مگرپای تو

 نوشته من این نامه پهلوی                          به پیش توآرم مگربغنوی

 گشاده زبان وجوانیت هست                      سخن گفتن پهلوانیت است

 شواین نامه خسروی بازگوی                    بدین جوی نزد مهان آبروی

 چوآورداین نامه نزدیک من                      برافروخت این جان تاریک من

   * –  ازکتاب جنبش شعوبیان(آزادمردان ایرانی) تالیف دکترعبدالرفیع حقیقت 

   *- نام این رفیق شفیق فردوسی درمقدمه شاهنامه بایسنقری “محمد لشگری” آورده شده است.